جدول جو
جدول جو

معنی ارتاق

ارتاق((اُ))
تاجر، بازرگان، شریک، انباز، مصاحب
تصویری از ارتاق
تصویر ارتاق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ارتاق

ارتاق

ارتاق
کسی که با سرمایۀ دیگری تجارت و سوداگری می کرد و در سود او شریک بود
ارتاق
فرهنگ فارسی عمید

ارتاق

ارتاق
در لهجۀ محاورۀ مردم خوارزم بمعنی تاجر است. (آنندراج). اورتاق: از جماعتی که میگویند ما ارتاق میشویم و بالش میگیریم تا سوددهیم. (جهانگشای جوینی). و آنچ بتازگی ارتاق میشوندو در عهد گذشته پیش از جلوس مبارک که ارتاقان معتبررا یرلیغ و پایزه بودی. (جهانگشای جوینی). و چون ارتاقان پیوسته بکسب خود مشغولند هر کس در موضعی که درشمارۀ آن آمده باشد... (جهانگشای جوینی). فرمان داد که شریف و وضیع از ارتاقان و اصحاب عمل و شغل با زیردستان پای بیرون فرونکنند. (جهانگشای جوینی). ارتاقی بحضرت او آمد و پانصد بالش سرمایه گرفت. (جهانگشای جوینی).
لغت نامه دهخدا

اتراق

اتراق
ترکی بارافکنی توقف چند روزه در سفری بجایی. ترکی برآسودن لنگر انداختن بارافکندن ترکی ماندن
فرهنگ لغت هوشیار

ارشاق

ارشاق
تیزنگریستن، تیرانداختن، گردن دراز کردن، آشکارساختن
ارشاق
فرهنگ لغت هوشیار

ارتاغ

ارتاغ
ترکی خوارزمی بازرگان سوداگر، هنباز (شریک) تاجر بازرگان، شریک انباز مصاحب
فرهنگ لغت هوشیار