جدول جو
جدول جو

معنی دستاورد - جستجوی لغت در جدول جو

دستاورد
ماحصل
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
فرهنگ واژه فارسی سره
دستاورد
إنجازٌ
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به عربی
دستاورد
Accomplishment, Achievement
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دستاورد
accomplissement
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دستاورد
ความสำเร็จ
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به تایلندی
دستاورد
достижение
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به روسی
دستاورد
Errungenschaft
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به آلمانی
دستاورد
досягнення
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دستاورد
osiągnięcie
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به لهستانی
دستاورد
成就
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به چینی
دستاورد
realização
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دستاورد
realizzazione
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دستاورد
prestatie
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به هلندی
دستاورد
logro
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دستاورد
pencapaian
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دستاورد
کامیابی
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به اردو
دستاورد
অর্জন
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به بنگالی
دستاورد
mafanikio
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دستاورد
başarı
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دستاورد
達成
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دستاورد
הישג
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به عبری
دستاورد
उपलब्धि
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به هندی
دستاورد
성취
تصویری از دستاورد
تصویر دستاورد
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ کَ)
دستۀ اره. (ناظم الاطباء). رجوع به دستاگرد شود
لغت نامه دهخدا
(دَ گَ)
دستۀ اره. (آنندراج). دسته و قبضۀ اره. (ناظم الاطباء). دستاکرد
لغت نامه دهخدا
آنچه که مانند دست باشد، آنچه که به اندازه دست باشد، عصا چوبدستی، دستبند سوار دستواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست مرد
تصویر دست مرد
یار مدد کار ممد معاون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستاویز
تصویر دستاویز
وسیله، بهانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستاوند
تصویر بستاوند
زمین ناهموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گفتاورد
تصویر گفتاورد
مناظره، جدل، مباحثه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دستاویز
تصویر دستاویز
بهانه، وسیله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دستواری
تصویر دستواری
اقتدار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گفتاورد
تصویر گفتاورد
بحث و مجادله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دستاور
تصویر دستاور
حاصل
فرهنگ واژه فارسی سره
خشکاندن بذر با زیر و رو کردن آن
فرهنگ گویش مازندرانی