جدول جو
جدول جو

معنی اذیا - جستجوی لغت در جدول جو

اذیا
مبدّل دیا یونانی یا تحریفی از زئوس یونانی، زاوش. مشتری: فقال له (لجبّار صقلیه) افلاطون مجیبا عن سوءاله ان کنّا نری ان ّ ارقلیس کان کالذی ینبغی ان یکون من کان من نسل اذیا یعنی المشتری فباضطرار ینبغی أن تظن ّبه انّه سعید. (تاریخ الحکمای قفطی چ لیبسک ص 22) ،
{{مصدر، اسم مصدر}} دانست. (منتهی الارب)، دستوری. اجازت و دستوری دادن، آگاهی،
{{اسم}} اذان. بانگ نماز. (مهذب الاسماء)،
{{صفت}} مؤذن. اذان گوینده، ضامن و قبول کننده کاری بر خود، جائی که بانگ نماز از هرجهت در آنجا شنوده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الیا
تصویر الیا
(پسرانه)
الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از احیا
تصویر احیا
(پسرانه)
زندگان، نامی برای شبهای نوزدهم بیست و یکم و بیست وسوم ماه رمضان، در اصل احیاء
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشیا
تصویر اشیا
شیء ها، چیزها، چیزهایی که موجود باشد، جسم ها، جمع واژۀ شیء
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اذیال
تصویر اذیال
ذیل ها، آخر چیزی ها، دامن ها، پایین ها، دنباله ها، دم ها، جمع واژۀ ذیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اذکیا
تصویر اذکیا
ذکی ها، زیرکها، تیزهوشان، هوشیاران، جمع واژۀ ذکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعیا
تصویر اعیا
مانده کردن، خسته کردن، درمانده کردن کسی را در کار، دشوار شدن کار بر کسی، مانده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایذا
تصویر ایذا
اذیت کردن، آزار رساندن، رنج دادن، برای مثال به سمع رضا مشنو ایذای کس / وگر گفته آید به غورش برس (سعدی۳ - ۳۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اذیت
تصویر اذیت
رنج دادن، آزار دادن، آزار
فرهنگ فارسی عمید
(اَذْ)
جمع واژۀ ذیل. دامنها. (غیاث اللغات).
لغت نامه دهخدا
(اَذْ)
جمع واژۀ ذیخ
لغت نامه دهخدا
تصویری از حذیا
تصویر حذیا
بهره، مژدگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایذا
تصویر ایذا
آزردن آزار دادن اذیت کردن رنج دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الیا
تصویر الیا
یونانی پنیرک دشتی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذیال
تصویر اذیال
جمع ذیل، دامن ها، جمع ذیل دامنها: (سلطان... به خواجه حواله کرد... چنانکه از هیچ جانب غبار آزادی بر اذیان ننشست) (سلجوقنامه ظهیری) یا اذیان ناس. طبقه پست از مردم اذناب ناس سپس روندگان پس ماندگان مقابل نواصی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعیا
تصویر اعیا
مانده کردن خسته کردن، مانده شدن دشوار شدن کاربر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذیاخ
تصویر اذیاخ
جمع ذیخ، گرگان، دلیر مردان، نژاده اسپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشیا
تصویر اشیا
جمع شی، پرموته ها چیزها جمع شی چیزها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذکا
تصویر اذکا
آتش افروختن، به یاد کسی آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ذکی، زیرک تران هوشمندان، جمع ذکی. زیرکان مردان تیز خاطر، پاکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذیت
تصویر اذیت
شکنجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احیا
تصویر احیا
جمع حی، زندگان، قبیله ها، خاندانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذیت
تصویر اذیت
((اَ یَّ))
آزار، رنج، زحمت، آزرده شدن، رنج کشیدن، رنجانیدن، اذا، اذی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذیال
تصویر اذیال
جمع ذیل، دامن ها، آخر چیزها، دم ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احیا
تصویر احیا
کاهش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اذیت
تصویر اذیت
آزار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اذیت
تصویر اذیت
Bedevilment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احیا
تصویر احیا
Reanimation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احیا
تصویر احیا
реанимация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اذیت
تصویر اذیت
мучение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اذیت
تصویر اذیت
Quälerei
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از احیا
تصویر احیا
Wiederbelebung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از احیا
تصویر احیا
реанімація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اذیت
تصویر اذیت
катування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اذیت
تصویر اذیت
dręczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی