مبدّل دیا یونانی یا تحریفی از زئوس یونانی، زاوش. مشتری: فقال له (لجبّار صقلیه) افلاطون مجیبا عن سوءاله ان کنّا نری ان ّ ارقلیس کان کالذی ینبغی ان یکون من کان من نسل اذیا یعنی المشتری فباضطرار ینبغی أن تظن ّبه انّه سعید. (تاریخ الحکمای قفطی چ لیبسک ص 22) ، {{مصدر، اسم مصدر}} دانست. (منتهی الارب)، دستوری. اجازت و دستوری دادن، آگاهی، {{اسم}} اذان. بانگ نماز. (مهذب الاسماء)، {{صفت}} مؤذن. اذان گوینده، ضامن و قبول کننده کاری بر خود، جائی که بانگ نماز از هرجهت در آنجا شنوده شود