کلمات با حرف "ب" در دیکشنری فارسی به ژاپنی

با آرامش

با آرزو

با آهنگ

با آگاهی

با احترام

با احتمال اشتباه

با احتیاط

با احساس

با احساس چسبناکی

با احساس گناه

با احساسات

با احساسات زیاد

با اختصار

با اخم

با ادب

با اراده

با ارزیابی

با استحکام

با استرس

با استعداد

با اشتباهات زیاد

با اشتیاق

با اشتیاق بیش از حد

با اشک

با اصرار

با اصول

با اضطراب

با اطلاع

با اطمینان

با اعتبار

با اعتماد

با اعتماد به نفس

با اعتماد به نفس بیش از حد

با افتخار

با اقتدار

با اقناع

با التماس

با امید

با انتظار

با انتقام

با انتقام جویی

با اندوه

با انصاف

با انگشت شست انجام دادن

با اکراه

با بخشش

با بداخلاقی

با بدخواهی

با بدنامی

با بزرگواری

با بی اعتمادی

با بی توجهی

با بی حوصلگی

با بی علاقگی

با بی میلی

با بینش

با بینش ماوراء حسی

با بینی بالا

با تاخیر

با تاریکی

با تاسف

با تایید

با تجربه

با تحسین

با تحقیر

با تدبیر

با تردید

با ترس

با ترس و لرز

با ترفند

با تزویر

با تساهل

با تسلیم

با تشنگی

با تشنگی به خون

با تشکر

با تعصب فکری

با تفکر

با تلاش

با تلاش و کوشش

با تمرکز

با تمسخر

با تمیز دادن

با تندخویی

با تنش

با تنفر

با تواضع

با توجه

با توجه به متن

با تکبر

با تکرار حرف اول

با تکریم

با جدیت

با جدیت یا رسمی

با جرات

با جسارت

با جنجال

با جهش و پرش

با حالت آزرده

با حالت تهوع

با حالت خالی

با حالت عصبی

با حالتی ناخوشایند

با حرارت

با حس نوستالژیک

با حسادت

با حسد

با حسرت

با حواس پرتی

با خجالت

با خشونت

با خشکی

با خنده

با خواسته های زیاد

با خودنمایی یا افاده ای

با خودپسندی

با خوش بینی

با خوش روانی

با خوش رویی

با خوشحالی

با خوشی

با خونریزی

با خونسردی

با درخشندگی

با دردی

با دزدی و حیله

با دست آزاد

با دستکاری

با دشواری

با دقت

با دقت جستجوگرانه

با دقت زیاد

با دقت و زحمت

با دقت و صداقت

با دقت و کنجکاوی

با دقت وسواس گونه

با دل بزرگ

با دل تنگی

با دل سخت

با دل شاد

با دل مهربان

با دل نگرانی

با دل نیمه گرم

با دل و جرات

با دلربایی

با دلسوزی

با دلی افسرده

با دلی ضعیف

با دلی مهربان

با دوراندیشی

با دوستانه

با دیده شهوت نگاه کردن

با ذهن روشن

با ذهن ضعیف

با راحتی

با رسوایی

با رضایت

با رطوبت

با رغبت

با رفتار رئیس مآبانه

با روح

با روحیه

با روش تحقیر آمیز

با زحمت

با سادگی

با سازگاری

با سبک

با سخاوت

با سردرگمی

با سرزنش

با سرسختی

با سرنوشت گرایی

با سرگیجه

با سرگیجه آور

با سلیقه

با شادابی

با شادمانی

با شجاعت

با شدت

با شدت بسیار

با شدت و آتشین

با شدت و تب

با شرم

با شرمندگی

با شلاق زدن

با شوخ طبعی

با شوخی

با شور و اشتیاق

با شور و شوق

با شور و هیاهو

با شور و هیجان

با شوق

با شک

با شک و تردید

با شکاف

با شکست

با شکوه

با صبر

با صدا نفس کشیدن

با صداقت

با صدای برخورد

با صدای برخورد سخت

با صدای بلند

با صدای تیز

با صدای خراش دار

با صدای زنگ

با صدای غرغر

با صدای نازک

با ضربه کشتن

با ضعف

با ضعف بینایی

با طراوت

با طعم خوشمزه

با طعم عالی

با طعنه

با طعنه تلخ

با طوفان

با ظرافت

با عجله

با عدم تایید

با عدم درک

با عشق و علاقه

با عصبانیت

با علاقه

با عملکرد بالا

با غرور

با فخر و تکبر

با فرهنگ

با فریبکاری

با فضیلت

با قاشق خوردن

با قاطعیت

با قدرت

با قدرت زیاد

با قدردانی

با قلب باز

با لبخند

با لحن کشیده حرف زدن

با لوس بازی

با محبت

با محدودیت

با مسئولیت

با مشورت

با ملاحظه

با ملایمت

با منابع

با مهارت

با مهربانی

با ناامیدی

با ناراحتی

با ناصافی

با ناله و شکایت

با نرمی

با نفرت

با نگاه به گذشته

با نگاه هرزه

با نگرانی

با هراس

با هزینه قابل قبول

با همدلی

با هوش

با هوشیاری

با هیاهو

با هیجان

با ورزشی

با وسواس

با وفاداری

با وقار

با وقار و شیک

با وقفه

با ویژگی

با ویژگی های فولادی

با ویژگی های ننگ آور

با پاشیدن آب

با پافشاری

با پذیرش

با پرش و جهش

با پشتکار

با پشیمانی

با پژواکی

با چاپلوسی

با کراهت

با کشیدگی

با کلاس

با کمال اغماض

با کنجکاوی

با کوشش

با کینه

با گرسنگی

با گرما

با گستاخی یا خودبزرگ بینی

با گیجی

بااحترام

بااحتیاط

بااخلاق

باارزش

بااستعداد

بااستقامت

بااعتماد

باتلاقی کردن

باد شونده

بادبانی

بادخیزی

بادقت

بادکرده

بادکنک کردن

بادی

بار

بار دادن

بار زیاد کردن

بار سنگین کردن

باران باریدن

باران تگرگ

بارانی

باردار

بارداری

بارز بودن

بارش

بارش شدید کردن

بارور

بارور سازی

باروری

بارگذاری کردن

بارگیری را متوقف کردن

باریدن

باریک

باریک شده

باریک نظر

باز

باز جوان کننده

باز شدن

باز شده

باز نشده

باز کردن

باز کردن بسته بندی

باز کردن رول ها

باز کردن زیپ

باز کردن قفل

باز کردن پیچیدگی ها

باز کردن گره ها

بازآرایش

بازآوری

بازار کردن

بازاریاب

بازاریاب تلفنی

بازبینی کردن

بازتاب

بازتاب پذیری

بازتابی

بازتابیدن

بازتخصیص

بازتفسیر

بازتقسیم

بازتوان کننده

بازتوانی

بازتوزیع

بازجو

بازجویی

بازجویی کردن

بازدارنده

بازدارندگی

بازداری

بازداشت

بازداشت کردن

بازدم

بازدم کردن

بازدهی

بازدید

بازدید کردن

بازدیدکننده

بازرس

بازرسی

بازرسی کردن

باززایی

بازسازی

بازسازی شده

بازسازی مجدد

بازسازی کردن

بازسازی کننده

بازسایندگی

بازشده

بازمانده

بازماندگی

بازنشسته

بازنشسته شدن

بازنشستگی

بازنظامی سازی

بازنگری

بازنگری کردن

بازپرداخت

بازپرداخت کردن

بازپرس

بازپس کشیدن

بازپس گیری

بازگرداندن

بازگشایی کردن

بازگشت

بازگشت دادن

بازگشت مجدد

بازگشتن

بازگشتی

بازگوکننده

بازی

بازی کردن

بازی گری

بازیابی نیرو

بازیابی کردن

بازیافت کردن

بازیافت کننده

بازیکن

بازیگر

بازیگوش

باستان شناس

باسراف

باسیست

باشکوه

باشگاه رفتن

باطل کردن

باغبان

بافت شده

بافتن

بافته شده

بافتگی

بافر شدن

بافیدن

باقی

باقی مانده

بال زدن

بالا

بالا بردن

بالا ترین

بالا رفتن

بالا طلب

بالاترین

بالش گذاشتن

بالغ

بالغ شدن

بالن ران

باملاحظه

بانجو نواز

باند زدن

بانداژ شده

بانوئی

بانک کردن

بانی خیر

باهوش

باور نکردنی

باور کردن

باورپذیر

باورپذیری

باورکننده

باوقار

باکتریایی

بایگانی کردن

ببخشید

ببخشیدن

بت پرستی

بحث

بحث برانگیز

بحث کردن

بحثی

بحرانی

بخار

بخار کردن

بخارآلود

بخاری

بخش

بخش بندی

بخشش

بخشش کردن

بخشنده

بخشیدن

بخیل

بد

بداهت

بداهه سازی

بداهه نوازی کردن

بدبخت

بدبختانه

بدبختی

بدبو

بدبین

بدبینی

بدتر

بدتر شدن

بدتر کردن

بدترین

بدترین شکل

بدخلق

بدخلقی

بدخلقیت

بدخواه

بدخواهی

بدخیم

بددل بودن

بدرفتاری

بدشانس

بدشانسی

بدشکل

بدشکل کردن

بدشکلی

بدشگون

بدنام

بدنامانه

بدنامی

بدنی

بدهکار بودن

بدهکار کردن

بدهکاری

بدون آمادگی

بدون آهنگ

بدون ابر

بدون ابهام

بدون احساس

بدون استثنا

بدون اشتباه

بدون برنامه ریزی

بدون بو

بدون تخیل

بدون تردید

بدون ترس

بدون تساهل

بدون تشریفات

بدون توجه خاص

بدون توجیه

بدون حادثه

بدون خواب

بدون درد

بدون درز

بدون دفاع

بدون رنگ

بدون زحمت

بدون سرنشین

بدون سوءظن

بدون سوال

بدون شانس

بدون شتاب

بدون شرم

بدون شوخی

بدون شک

بدون شکایت

بدون شکل

بدون صدا

بدون فریب

بدون قید و شرط

بدون مانع

بدون محدودیت

بدون مصالحه

بدون منطق

بدون مهارتی

بدون مهربانی

بدون نشانه های امیدوارکننده

بدون نظارت

بدون نقاب

بدون نقص

بدون هیجان

بدون هیچ ابراز احساسی

بدون وابسته

بدون واکنش

بدون وقفه

بدون پشتکار

بدون پشیمانی

بدون پوزش

بدون کاهش

بدون کمک

بدون گرما

بدون گناه

بدوی

بدپسندیده

بدگمان

بدگمانی

بدگویی کردن

بدیهی

بر اساس گزارش ها

بر تست کردن

بر خلاف

بر پا کردن

برآمدگی پیدا کردن

برآورد

برآورد شده

برآورده شده

برآورده کردن

برآوردگر

برابر

برابر بودن

برابری

برابری سیاسی

برابری طلب

برابری طلبی

برادرانه

برادری

براق بودن

براقیت

برانگیختن

برانگیزاننده

برانگیزنده

برای همیشه

بربر

بربریت

برتر

برتری

برتری طلبی

برتری یافتن

برترین

برترین بودن

برج دار

برجسته

برجسته بودن

برجسته شدن

برجسته کردن

برجستگی

برخاستن

برخورد

برخورد کردن

برداشت

برداشت کردن

برداشتن

بردبار

بردباری

بردن

بردگی

بررسی مجدد

بررسی کردن

بررسی گذشته

برزخ

برس کشیدن

برش خورده

برش خوردگی

برش دادن

برش زدن

برش کردن

برشته

برشته کردن

برعکس

برعکس کردن

برف باریدن

برف سنگی شدن

برق

برق حرارتی

برق رسانی

برق زدن

برق کار

برق گرفتگی

برنامه

برنامه ریزی شده

برنامه ریزی مجدد کردن

برنامه ریزی نشده

برنامه ریزی کردن

برنامه نویس

برنده

برندگی

برنزه

برنزه کردن

برنزی

برنزی شده

برهنه پا

برهنه کردن

برهنگی

برون زا

برونشی

بروکراسی

برچسب زدن

برچیدن طبقه بندی

برکت

برکنار کردن

برگزیده

برگشت دادن

برگشتن

بریدن

بریدگی

بزدل

بزرگ

بزرگ تر

بزرگ ترین

بزرگ شده

بزرگ منش

بزرگ نمایی

بزرگ پیمانه

بزرگ کردن

بزرگتر

بزرگترین

بزرگنمایی کردن

بزرگوار

بزرگی

بستری شدن

بستری کردن

بستن

بستن به

بسته

بسته بندی

بسته بندی کردن

بسته شدن

بسیار

بسیار بزرگ

بسیار بی رحم

بسیار حساس

بسیار خوشحال

بسیار مهم

بسیار کوچک

بشارت

بشردوست

بصری

بصری طور

بطری کردن

بطور خردکننده

بعدی

بعدی

بعید بودن

بغلگیری

بقا گرا

بقاء پذیری

بلعیدن

بلند

بلند ایستادن

بلند قدمی برداشتن

بلند مدت

بلند و برتر

بلند پرواز

بلند کردن

بلندتر

بلندترین

بلندهمتی

بلندپروازی

بلندی

بلندی صدا

بلور شدن

بلورین

بلوغ

بلوند

بمب انداختن

بمباران

بمباران کردن

بن بست کردن

بنفش

بنیاد

بنیاد گذاشتن

بنیادی

به آرامش

به آرامی

به آرامی ضربه زدن

به آرامی گریه کردن

به آسانی

به اشتباه

به اوج رسیدن

به بازی کردن

به ترتیب

به تعویق انداختن

به تفصیل

به جلو بردن

به حداقل

به حق

به خطر افتادن

به خطر انداختن

به دام انداختن

به درستی

به دست آوردن

به دور خود چرخیدن

به راحتی

به راستی

به رخ کشیدن

به روز

به روز رسانی کردن

به روش غیر اخلاقی

به روش غیر اشتهاآور

به زمین افتادن

به زودی

به زور وارد شدن

به ساحل بردن

به سادگی

به سختی

به سردی

به سرعت

به سرعت دویدن

به سمت پایین

به شدت

به شدت انتقاد آمیز

به شدت خشمگین

به شدت شاداب

به شدت نیازمند

به شدت کشیدن

به شدت کوبیدن

به شکل باشکوه

به شکل عددی

به شکل مشمئزکننده

به شکل ننگین

به شکل پنهانی

به شکلی بی حس کننده

به شیوه باستانی

به صراحت

به صورت اجتماعی

به صورت الزامی

به صورت بهداشتی

به صورت تلفنی

به صورت تله کینتیک

به صورت تلپاتی

به صورت تلگرافی

به صورت تولیدی

به صورت جزئی

به صورت خشن

به صورت خصوصی

به صورت درمانی

به صورت دستی

به صورت دپارتمانی

به صورت دیجیتال

به صورت دیکتاتوری

به صورت زمانی

به صورت سینمایی

به صورت شخصی

به صورت شگفت آور

به صورت فرآیندی

به صورت قانونی

به صورت قطری

به صورت مثلثی پر کردن

به صورت مدیریتی

به صورت معکوس

به صورت نمایندگی

به صورت نموداری

به صورت هیدروالکتریکی

به صورت هیدروترمال

به صورت هیدرولیکی

به صورت هیدروپونیک

به صورت والدین

به صورت پانوراما

به صورت پرمخاطب

به صورت گزاره ای

به طرز باورنکردنی

به طرز خنده داری

به طرز خوشایند

به طرز خیره کننده

به طرز زشت

به طرز شک برانگیز

به طرز شگفت انگیز

به طرز شگفت انگیزی

به طرز عجیب و غریب

به طرز عجیبی

به طرز غریبی

به طرز غیرقابل توضیح

به طرز غیرقابل مقایسه

به طرز فجیعی

به طرز مضحک

به طرز ناخوشایند

به طرز نامناسب

به طرز وحشتناک

به طرز وحشتناکی

به طرز گیج کننده ای

به طور آئرودینامیکی

به طور آبدار

به طور آبی

به طور آتش بازی وار

به طور آراسته یا مناسب

به طور آرام

به طور آرام و مقاوم

به طور آرام و ملایم

به طور آرتریتیک

به طور آزادانه

به طور آزاردهنده

به طور آسمانی

به طور آسیب زننده

به طور آشنا

به طور آشکار

به طور آشکارا

به طور آماتوری

به طور آماده

به طور آماری

به طور آموزنده

به طور آناتومیکی

به طور آنالیز شده

به طور آنی

به طور آوایی

به طور آینده نگرانه

به طور آیینی

به طور ابتدایی

به طور ابتدایی یا نخستین

به طور ابتکاری

به طور ابزاری

به طور اتمی

به طور اجبار آمیز

به طور اجتماعی

به طور اجتناب ناپذیر

به طور اجدادی

به طور احتمالی

به طور احساسی

به طور احمقانه

به طور اختصاصی

به طور اخلاقی

به طور ادراکی

به طور ادعایی

به طور ارتباطی

به طور ارثی

به طور ارزان

به طور ارگانیک

به طور ارگونومیک

به طور از پیش تعیین شده

به طور اساسی

به طور استادانه

به طور استثمارگرایانه

به طور استثنائی

به طور استخوانی

به طور استراتژیک

به طور استرس زا

به طور استریل

به طور استریو

به طور استعاری

به طور استعماری

به طور استنتاجی

به طور استوار

به طور استوانه ای

به طور استوایی

به طور اسطوره ای

به طور اسفناک

به طور اسپاسم

به طور اشاره ای

به طور اشتباهی

به طور اشرافی

به طور اصرار آمیز

به طور اصطلاحی

به طور اصطکاکی

به طور اصلاحی

به طور اصلی

به طور اضافی

به طور اضطراری

به طور اطلاعاتی

به طور اطمینان بخش

به طور اعلام شده

به طور اغراق آمیز

به طور افتاده

به طور افتخار آمیز

به طور افترا آمیز

به طور افراطی

به طور افسرده

به طور افقی

به طور افلاطونی

به طور الاستیکی

به طور التماس آمیز

به طور التهابی

به طور الزام آور

به طور الفبایی

به طور الهی

به طور الکتروشیمیایی

به طور الکترومغناطیسی

به طور الکترومکانیکی

به طور الکترونیکی

به طور الگوریتمی

به طور امانی

به طور امپراتوری

به طور امپریالیستی

به طور امیدوارکننده

به طور انبوه

به طور انتخابی

به طور انتقادی

به طور انحصاری

به طور اندوهناک

به طور اندک

به طور انرژی بخش

به طور انسانی

به طور انعطاف پذیر

به طور انفجاری

به طور انگل وار

به طور انگیزشی

به طور اول

به طور اولیه

به طور اپیدمی

به طور اپیزودیک

به طور ایثارگرانه

به طور ایدئولوژیکی

به طور ایده آلی

به طور ایستاده

به طور ایمن

به طور ایمنی شناسی

به طور با احتیاط

به طور با شکوه

به طور بادوام

به طور بادی

به طور بارور

به طور باروکی

به طور بازتابی

به طور بازیگوشانه

به طور باستانی

به طور باشکوه

به طور باقی مانده

به طور بالغ

به طور بالقوه

به طور بالینی

به طور باوقار

به طور باکتریایی

به طور بت شکنانه

به طور بت پرستانه

به طور بخارآلود

به طور بخشودنی

به طور بخیلانه

به طور بداخلاق

به طور بداهه

به طور بدبینانه

به طور بدخواهانه

به طور بدنام

به طور بدون علامت

به طور بدیهی

به طور براق

به طور براندازانه

به طور برتر

به طور برجسته

به طور برده وار

به طور برقی

به طور برونشی

به طور بروکراتیک

به طور بلاغی

به طور بنیادین

به طور بهداشتی

به طور بومی

به طور بی اثر

به طور بی احترامی

به طور بی احساس

به طور بی ادب

به طور بی ادبانه

به طور بی اعتنایی

به طور بی امید

به طور بی انتقاد

به طور بی اهمیت

به طور بی تاثیر

به طور بی تفاوت

به طور بی توبه

به طور بی توجه

به طور بی ثبات

به طور بی ثمر

به طور بی حال

به طور بی حد و مرز

به طور بی حرکت

به طور بی حرکت و مقاوم

به طور بی حس

به طور بی خطر

به طور بی خواب

به طور بی دقت

به طور بی دل و بی ادب

به طور بی دینی

به طور بی ربط

به طور بی رحمانه

به طور بی روح

به طور بی سواد

به طور بی سیاست

به طور بی شرمانه

به طور بی شمار

به طور بی صبری

به طور بی صدا

به طور بی ضرر

به طور بی طرف

به طور بی عیب

به طور بی قیمت

به طور بی قیمت یا بسیار ارزشمند

به طور بی لیاقت و بی کمال

به طور بی محابا

به طور بی مزه

به طور بی معنی

به طور بی مهر

به طور بی نام

به طور بی نظیر

به طور بی نهایت کوچک

به طور بی هدف

به طور بی هنر

به طور بی وقفه

به طور بی وقفه و بدون تزلزل

به طور بی وقفه و بدون خستگی

به طور بی پایان

به طور بی پروا

به طور بی پروایانه

به طور بی پناه

به طور بی کلاس

به طور بیانگرایانه

به طور بیانی

به طور بیضوی

به طور بیمارگونه

به طور بین المللی

به طور بین فردی

به طور بینی

به طور بیهوده

به طور بیکاری

به طور تئاتری

به طور تئوریک

به طور تابع

به طور تاثیرگذار

به طور تاثیرگذارانه

به طور تاکتیکی

به طور تبانی

به طور تجاری

به طور تجربی

به طور تجمعی

به طور تجملاتی

به طور تجویزی

به طور تحریک آمیز

به طور تحریک کننده

به طور تحسین آمیز

به طور تحقیرآمیز

به طور تحلیلی

به طور تخیلی

به طور تدافعی

به طور تدریجی

به طور ترجیحی

به طور ترحم برانگیز

به طور ترسناک

به طور ترشرو

به طور تزئینی

به طور تسلیم شده

به طور تشریفاتی

به طور تشنجی

به طور تشویق آمیز

به طور تصادفی

به طور تصنعی

به طور تصویری

به طور تعاملی

به طور تعاونی

به طور تعریفی

به طور تغییر ناپذیر

به طور تفاضلی

به طور تفرقه انگیز

به طور تفسیری

به طور تفکری

به طور تقریبی

به طور تقسیم شده

به طور تقلیدی

به طور تلخ

به طور تلویحی

به طور تماشایی

به طور تمثیلی

به طور تمجید آمیز

به طور تمسخرآمیز

به طور تمیز

به طور تناقض آمیز

به طور تنبلانه

به طور تنبیهی

به طور تند

به طور تند و بی رحمانه

به طور تند و تیز

به طور تنفرآمیز

به طور تنگ

به طور تهاجمی

به طور تهدیدآمیز

به طور تهوع آور

به طور تهی

به طور توافقی

به طور توانمند

به طور توخالی

به طور توصیفی

به طور توضیحی

به طور توطئه آمیز

به طور توهین آمیز

به طور تک هجایی

به طور تکاملی

به طور تکه تکه

به طور ثابت

به طور ثانویه

به طور جادویی

به طور جالب

به طور جامع

به طور جانبی

به طور جاودانه

به طور جبری

به طور جدا از هم

به طور جدایی ناپذیر

به طور جدلی

به طور جدی

به طور جذاب

به طور جذب کننده

به طور جراحی

به طور جزئی

به طور جشن آمیز

به طور جلب توجه کننده

به طور جلب نظر

به طور جمجمه ای

به طور جمع آوری شده

به طور جمعی

به طور جمعیتی

به طور جنگجویانه

به طور جهانی

به طور جهنمی

به طور جوشان

به طور جوی

به طور حاضر یا فعلی

به طور حافظه ای

به طور حدسی

به طور حرفه ای

به طور حروفی

به طور حریصانه

به طور حسابی

به طور حسی

به طور حل نشدنی

به طور حماسی

به طور حواس پرت

به طور حواس پرت کن

به طور حکایتی

به طور حیرت انگیز

به طور خائنانه

به طور خارجی

به طور خاردار

به طور خاص

به طور خاضعانه

به طور خالصانه

به طور خراش دهنده

به طور خرافاتی

به طور خسته کننده

به طور خشمگین

به طور خشمگینانه

به طور خشن

به طور خشک

به طور خصمانه

به طور خطرناک

به طور خلاصه

به طور خنثی

به طور خنده دار

به طور خواب آلود

به طور خود به خود

به طور خودخواهانه

به طور خودشیفته

به طور خودنما

به طور خودکار

به طور خورنده

به طور خوش بختانه

به طور خوش روح

به طور خوش یمن

به طور خوشایند

به طور خوشبخت

به طور خوشبو

به طور خوشحال

به طور خوشمزه

به طور خونین

به طور خوک صفتانه

به طور خوکی

به طور خیالی

به طور خیانت آمیز

به طور خیرخواهانه

به طور خیره کننده

به طور خیریه

به طور دائمی

به طور داخل وریدی

به طور داخلی

به طور دارویی

به طور دانشگاهی

به طور دایره المعارفی

به طور دخترانه

به طور دراماتیک

به طور درخشان

به طور دردناک

به طور درون نگرانه

به طور دزدکی

به طور دست دست

به طور دست و پا چلفتی

به طور دست و پا گیر

به طور دسته جمعی

به طور دستپاچه

به طور دعوت کننده

به طور دغلکارانه

به طور دفتری

به طور دقیق

به طور دقیق و آگاهانه

به طور دلخراش

به طور دلسوزانه

به طور دلقک وار

به طور دلنشین

به طور دلپذیر

به طور دمدمی

به طور دنیوی

به طور دو برابر

به طور دوتایی

به طور دوراندیشانه

به طور دوره ای

به طور دوزیستی

به طور دوست داشتنی

به طور دوستانه

به طور دولتی

به طور دوگانه

به طور دگر آزارانه

به طور دگماتیک

به طور دیندارانه

به طور دیوانه وار

به طور ذاتی

به طور ذهنی

به طور ذوب شونده

به طور راحت و جادار

به طور راحتی

به طور راضی و راحت

به طور راکد

به طور رایج

به طور رایگان

به طور رسمی

به طور رضایت بخش

به طور رعدآسا

به طور رقابتی

به طور رقت انگیز

به طور رمانتیک

به طور رنگارنگ

به طور رو به جلو

به طور روان

به طور روان تنی

به طور روان درمانی

به طور روان شناختی

به طور روان پریشانه

به طور روان پزشکی

به طور روان گردان

به طور روانکاوانه

به طور روباتیک

به طور روحانی

به طور روحی

به طور روده ای

به طور روستایی

به طور روش شناسانه

به طور روشنگرانه

به طور رویایی

به طور ریاستی

به طور ریاکارانه

به طور ریتمیک

به طور زاهدانه

به طور زاویه ای

به طور زحمت بار

به طور زشت

به طور زنانه

به طور زنده

به طور زننده

به طور زهرآگین

به طور زوال یافته

به طور زودرس

به طور زودرنج

به طور زودگذر

به طور زیبا

به طور زیبا و چشم نواز

به طور زیبا یا دلپذیر

به طور زیبایی شناختی

به طور زیر آگاهانه

به طور زیرپوستی

به طور ساختاری

به طور ساختگی

به طور ساده

به طور ساده انگار

به طور ساده دلانه

به طور سازمانی

به طور سازنده

به طور سازگار

به طور ساعتی

به طور سالانه

به طور سالم

به طور ساکن

به طور سبک شناسانه

به طور ستاره شناسی

به طور ستایش آمیز

به طور ستودنی

به طور سخاوتمندانه

به طور سختگیرانه

به طور سرزنش آمیز

به طور سرسخت

به طور سرسری

به طور سرمایه داری

به طور سرنوشت ساز

به طور سرکشی

به طور سرکوبگرانه

به طور سرگرم کننده

به طور سریع

به طور سطحی

به طور سفت و سخت

به طور سلسله مراتبی

به طور سلطنتی

به طور سلطه گرایانه

به طور سمی

به طور سنتی

به طور سنگین

به طور سنگین و کند

به طور سوء استفاده آمیز

به طور سودآور

به طور سودمند

به طور سوزان

به طور سوزاننده

به طور سوزناک

به طور سکندری

به طور سگ مانند

به طور سیستمی

به طور سیلابی

به طور شادمان

به طور شاعرانه

به طور شایسته

به طور شایع یا رایج

به طور شبانی

به طور شجاعانه

به طور شدید

به طور شرایطی

به طور شرجی

به طور شرم آور

به طور شرورانه

به طور شرکتی

به طور شریرانه

به طور ششم

به طور شعله ور

به طور شلخته

به طور شلی

به طور شن مانند

به طور شنوایی

به طور شهاب وار

به طور شهری

به طور شهوت انگیز

به طور شهودی

به طور شوم

به طور شک برانگیز

به طور شکایت آمیز

به طور شکست ناپذیر

به طور شکسته

به طور شکلی

به طور شکمی

به طور شکننده

به طور شکوفا

به طور شکوهمند

به طور شگفت آور

به طور شگفت انگیز

به طور شیرین

به طور شیشه ای

به طور شیطانی

به طور شیطنت آمیز

به طور شیک

به طور صادقانه

به طور صاف

به طور صحیح

به طور صریح

به طور صریح و روشن

به طور صمیمانه

به طور صنعتی

به طور صوتی

به طور صیقلی

به طور ضخیم

به طور ضد اجتماعی

به طور ضد اوج

به طور ضد عفونی

به طور ضروری

به طور ضعیف

به طور ضمنی

به طور طاقت فرسا

به طور طعنه آمیز

به طور طغیان آمیز

به طور طفره ای

به طور طلایی

به طور طنزآمیز

به طور طوفانی

به طور طولی

به طور ظاهری

به طور ظریف

به طور عادی

به طور عاطفی

به طور عاقلانه

به طور عالی

به طور عام

به طور عبوس

به طور عجیب

به طور عجیب و جالب

به طور عجیب و غریب

به طور عددی حروفی

به طور عرفانی

به طور عروسکی

به طور عشوه گری

به طور عصبانی

به طور عصبی

به طور عصبی کننده

به طور عضلانی

به طور عظیم

به طور عقلانی

به طور علامتی

به طور علمی

به طور علی

به طور عمده

به طور عمدی

به طور عملی

به طور عملیاتی

به طور عمودی

به طور عمومی

به طور عمومی سفر کردن

به طور عمیق

به طور عکاسی

به طور عینی

به طور غالب

به طور غریزی

به طور غم انگیز

به طور غمگین

به طور غیر آزادمنشانه

به طور غیر آشنا

به طور غیر بیانی

به طور غیر تعارفی و بی تعریف

به طور غیر دقیق

به طور غیر دموکراتیک

به طور غیر دیپلماتیک

به طور غیر رضایت بخش

به طور غیر عمدی

به طور غیر مخرب

به طور غیر مد روز

به طور غیر معمول

به طور غیر نمایشی

به طور غیر هنری

به طور غیر وفادارانه

به طور غیرآلی

به طور غیراجتماعی

به طور غیراخلاقی

به طور غیرانتخابی

به طور غیرانسانی

به طور غیررسمی

به طور غیرصادقانه

به طور غیرعادی

به طور غیرعادی و بیمارگونه

به طور غیرعلمی

به طور غیرعملی

به طور غیرفعال

به طور غیرقابل آرامش

به طور غیرقابل ارتباط

به طور غیرقابل اصلاح

به طور غیرقابل اعمال

به طور غیرقابل اندازه گیری

به طور غیرقابل انعطاف

به طور غیرقابل انکار

به طور غیرقابل باور

به طور غیرقابل برگشت

به طور غیرقابل بیان

به طور غیرقابل تجزیه

به طور غیرقابل تحمل

به طور غیرقابل تخریب

به طور غیرقابل تسکین

به طور غیرقابل تصور

به طور غیرقابل تعمیر

به طور غیرقابل تغییر

به طور غیرقابل تفویض

به طور غیرقابل تفکیک

به طور غیرقابل توجه

به طور غیرقابل توصیف

به طور غیرقابل توضیح

به طور غیرقابل جابجایی

به طور غیرقابل جایگزینی

به طور غیرقابل حرکت

به طور غیرقابل خاموشی

به طور غیرقابل درک

به طور غیرقابل دسترس

به طور غیرقابل دفاع

به طور غیرقابل ستایش

به طور غیرقابل سرزنش

به طور غیرقابل سرکوب

به طور غیرقابل سنجش

به طور غیرقابل شناسایی

به طور غیرقابل عبور

به طور غیرقابل فساد

به طور غیرقابل فسخ

به طور غیرقابل قبول

به طور غیرقابل لمس

به طور غیرقابل محاسبه

به طور غیرقابل مدیریت

به طور غیرقابل مقاومت

به طور غیرقابل نفوذ

به طور غیرقابل پیش بینی

به طور غیرقابل کنترل

به طور غیرقابل گفتن

به طور غیرقاطع

به طور غیرقانع کننده

به طور غیرقانونی

به طور غیرقطعی

به طور غیرمجاز

به طور غیرمحتمل

به طور غیرمستقیم

به طور غیرمعقول

به طور غیرمعمولی

به طور غیرملموس

به طور غیرممکن

به طور غیرمنتظره

به طور غیرمنصفانه

به طور غیرمنطقی

به طور غیرمنظم

به طور غیرموسمی

به طور غیرمومنانه

به طور غیرواقعی

به طور فئودالی

به طور فاجعه آمیز

به طور فاجعه بار

به طور فاحش

به طور فاسد

به طور فاشیستی

به طور فداکاری

به طور فدرالی

به طور فراتر از آن

به طور فراطبیعی

به طور فراموش نشدنی

به طور فراموشکارانه

به طور فراوان

به طور فراگیر

به طور فردگرایانه

به طور فردی

به طور فرسوده

به طور فرشته وار

به طور فرصت طلبانه

به طور فرضی

به طور فرماندهانه

به طور فرمولی

به طور فریادکنان

به طور فریب آمیز

به طور فریبنده

به طور فریبکارانه

به طور فزاینده

به طور فسفری

به طور فشارسنجی

به طور فشرده

به طور فصلی

به طور فصیح

به طور فضایی

به طور فلاش

به طور فلج

به طور فلزی

به طور فلسفی

به طور فوری

به طور فوق العاده

به طور فوق بشری

به طور فوق صوتی

به طور فیزیولوژیکی

به طور فیزیکی

به طور قابل ارتباط

به طور قابل اشتعال

به طور قابل انتظار

به طور قابل انجام

به طور قابل اندازه گیری

به طور قابل بخشش

به طور قابل تحمل

به طور قابل تشخیص

به طور قابل تصور

به طور قابل تعویض

به طور قابل توجه

به طور قابل توجهی

به طور قابل توضیح

به طور قابل درک

به طور قابل شناسایی

به طور قابل فهم

به طور قابل قبول

به طور قابل مشاهده

به طور قابل مقایسه

به طور قابل پیش بینی

به طور قاطع

به طور قانع کننده

به طور قانونی

به طور قبیله ای

به طور قدرتمند

به طور قراردادی

به طور قطری

به طور قطعی

به طور قهرمانانه

به طور قهری

به طور قوی

به طور قیاسی

به طور لاعلاج

به طور لجبازانه

به طور لحظه ای

به طور لحظه ساز

به طور لذت بخش

به طور لرزان

به طور لرزه ای

به طور لرزه وار

به طور لزج

به طور لغزنده

به طور لوسی

به طور لوکسی

به طور لکه لکه

به طور لگاریتمی

به طور مادری

به طور مالکانه

به طور ماندگار

به طور ماهرانه

به طور ماهی وار

به طور ماوراء طبیعی

به طور ماژولار

به طور مایع

به طور مایع گونه

به طور مبارزاتی

به طور مبالغه آمیز

به طور مبهم

به طور مبهوت کننده

به طور متخلخل

به طور مترادف

به طور متظاهرانه

به طور متظاهرانه یا با ادب افراطی

به طور متعاقب

به طور متعالی

به طور متعدی

به طور متفاوت

به طور متقابل

به طور متقارن

به طور متناسب

به طور متناقض

به طور متناوب

به طور متنوع

به طور متوازن

به طور متواضعانه

به طور متوالی

به طور متکبرانه

به طور مثبت

به طور مثبتی پس از کلمه

به طور مثلثی

به طور مثلی

به طور مجاز

به طور مجازی

به طور مجسمه ای

به طور مجسمه سازی

به طور مجلل

به طور محاسباتی

به طور محاسبه شده

به طور محاسبه گرانه

به طور محافظتی

به طور محافظه کارانه

به طور محاوره ای

به طور محتاطانه

به طور محترم

به طور محتمل

به طور محدب

به طور محدود

به طور محرمانه

به طور محسوس

به طور محلی

به طور محوری

به طور محکم

به طور مختصر

به طور مختصر و مفید

به طور مخفیانه

به طور مخفیانه و زیان آور

به طور مد روز

به طور مداوم

به طور مدرن

به طور مدنی

به طور مربوط

به طور مربوط به ستون فقرات

به طور مرتب

به طور مرتبط

به طور مردانه

به طور مردد

به طور مرسوم

به طور مرطوب

به طور مرموز

به طور مرکزی

به طور مزاحم

به طور مزدورانه

به طور مسئولانه

به طور مساعد

به طور مساوی

به طور مساوی از هم فاصله

به طور مستبدانه

به طور مستقل

به طور مستقیم

به طور مستند

به طور مسری

به طور مسکونی

به طور مشابه

به طور مشارکتی

به طور مشترک

به طور مشروط

به طور مشورتی

به طور مشکل ساز

به طور مشکوک

به طور مصمم

به طور مصنوعی

به طور مضحک

به طور مضحک یا غیرمنطقی

به طور مضر

به طور مضر یا زیان بار

به طور مضطرب

به طور مطیع

به طور معادل

به طور معارفه ای

به طور معتبر

به طور معتدل

به طور معجزه آسا

به طور معروف

به طور معصومانه

به طور معطر

به طور معماری

به طور معماگونه

به طور معمول

به طور معنادار

به طور معکوس

به طور معیوب

به طور مغرورانه

به طور مغزی

به طور مفرط

به طور مفصل

به طور مفهومی

به طور مفید

به طور مقاوم

به طور مقاوم و بی تزلزل

به طور مقایسه ای

به طور مقدس

به طور مقدماتی

به طور ملامت آمیز

به طور ملایم

به طور ملموس

به طور ملودیک

به طور ملی گرایانه

به طور ممتاز

به طور ممنوع کننده

به طور ممکن

به طور منابعی

به طور مناسب

به طور منحرف

به طور منحصر به فرد

به طور منحنی

به طور منسجم

به طور منصفانه

به طور منطقی

به طور منظم

به طور منع کننده

به طور منعطف

به طور منفی

به طور مه آلود

به طور مهر و موم

به طور مهربان

به طور مهربانانه

به طور مهره ای

به طور مهم

به طور مهمان نوازانه

به طور موافقتی

به طور موثر

به طور مودبانه

به طور مورد انتظار

به طور موسسه ای

به طور موسمی

به طور موسیقیایی

به طور موعظه ای

به طور موفق

به طور موفقیت آمیز

به طور موقتی

به طور مولکولی

به طور مکالمه ای

به طور مکانیکی

به طور مکرر

به طور ناامن

به طور ناب و بی عیب

به طور نابالغ

به طور نابرابر

به طور ناتوان

به طور ناخالص

به طور ناخواسته

به طور ناخوانا

به طور ناخودآگاه

به طور ناخوشایند

به طور نادانانه

به طور نادانسته

به طور نادرست

به طور ناراحت کننده

به طور ناز

به طور نازک

به طور ناسازگار

به طور ناشناس

به طور ناشیانه

به طور ناعادلانه

به طور نافذ

به طور ناقص

به طور نالایق

به طور نامتقارن

به طور نامتناسب

به طور نامتوازن

به طور نامحدود

به طور نامرئی

به طور نامرتب

به طور نامساوی

به طور نامطلوب

به طور نامطمئن

به طور نامعین

به طور نامفهوم

به طور نامناسب

به طور نامنظم

به طور ناهموار

به طور ناهمگن

به طور ناچیز

به طور ناکارآمد

به طور ناکافی

به طور ناگهانی

به طور نجومی

به طور نحوی

به طور نخستین یا اصلی

به طور نزدیک

به طور نزولی

به طور نسب شناسی

به طور نسبتی

به طور نسلی

به طور نسیم وار

به طور نشاط انگیز

به طور نظامی

به طور نظامی گرایانه

به طور نفرت انگیز

به طور نفس نفس زنان

به طور نقطه ای

به طور نقل قولی

به طور نمادین

به طور نمایی

به طور نمناک

به طور نموداری

به طور نمونه

به طور نمونه اولیه

به طور ننگین

به طور نوازشگرانه

به طور نوبتی

به طور نوسانی

به طور نوشتاری صوتی

به طور نژادی

به طور نیمه حرفه ای

به طور هجایی

به طور هدایتگری

به طور هدفمند

به طور هراس از فضاهای بسته

به طور هشداردهنده

به طور هلیاکی

به طور هم افزا

به طور هم زمان

به طور هماهنگ

به طور هماهنگ و سازگار

به طور همدردانه

به طور همزمان

به طور همزیست

به طور هموار

به طور همکارانه

به طور همیشگی

به طور هندسی

به طور هنرمندانه

به طور هنری

به طور هوازی

به طور هواشناسی

به طور هوافضایی

به طور هورمونی

به طور هوشمندانه

به طور هولناک

به طور هومیوپاتیک

به طور هیاهوآلود

به طور هیجان انگیز

به طور هیروگلیفیک

به طور هیستریک

به طور هیپنوتیکی

به طور وابسته به یکدیگر

به طور واج شناختی

به طور واجی

به طور واضح

به طور واقع گرایانه

به طور واقعی

به طور واگرایانه

به طور وجودی

به طور وحشتناک

به طور وحشتناکی

به طور وحشیانه

به طور ورزشی

به طور وسیع

به طور وظیفه شناسانه

به طور پافشاری

به طور پاک نشدنی

به طور پایدار

به طور پایین تر

به طور پدرانه

به طور پر افتخار

به طور پر انرژی

به طور پر دست انداز

به طور پر زرق و برق

به طور پر سر و صدا

به طور پراکنده

به طور پرتوزا

به طور پرثمر

به طور پرجمعیت

به طور پرخطر

به طور پرخوری

به طور پرسش برانگیز

به طور پرسشگرانه

به طور پرشور

به طور پرفیوم گونه

به طور پرمشغله

به طور پرگلگون

به طور پزشکی

به طور پزشکی قانونی

به طور پس مکانی

به طور پشتی

به طور پشمی

به طور پلاستیکی

به طور پنجم

به طور پنهانی

به طور پوزش خواهانه

به طور پویا

به طور پژمرده

به طور پی در پی

به طور پیاپی

به طور پیروزمندانه

به طور پیش رس

به طور پیش زایمانی

به طور پیش فرض

به طور پیش پاافتاده

به طور پیشاتاریخی

به طور پیشنهادی

به طور پیشگویانه

به طور پیشگیرانه

به طور پیوسته

به طور پیچیده

به طور چاپلوسانه

به طور چرخه ای

به طور چسبناک

به طور چشمگیر

به طور چشمگیری

به طور چندگانه

به طور ژئو شیمیایی

به طور ژئو مرکزی

به طور ژنتیکی

به طور ژولیده

به طور ژیمناستیک

به طور کاتاتونیک

به طور کارآفرینانه

به طور کارآمد

به طور کافی

به طور کامل

به طور کاهش یافته

به طور کاهشی

به طور کتابی

به طور کثیف

به طور کر کننده

به طور کروی

به طور کشنده

به طور کفرآمیز

به طور کلی

به طور کلیشه ای

به طور کم فروغ

به طور کمدی

به طور کمی

به طور کنجکاوانه

به طور کنگره ای

به طور کوتاه

به طور کوتاه نگر

به طور کوتوله ای

به طور کوتوله وار

به طور کور

به طور کورکننده

به طور کوهستانی

به طور کیسه ای

به طور کیفی

به طور کینه توزانه

به طور کیهانی

به طور گاسترونومیک

به طور گرافیکی

به طور گران

به طور گران بها

به طور گرانشی

به طور گربه ای

به طور گردبادی

به طور گرمازا

به طور گزاف

به طور گزنده

به طور گستاخانه

به طور گسترده

به طور گسترده استفاده شده

به طور گسترش یافته

به طور گل گون

به طور گمراه کننده

به طور گندیده

به طور گیاه شناسی

به طور گیج کننده

به طور یادآور

به طور یادبودی

به طور یادگاری

به طور یخ زده

به طور یخچالی

به طور یک پارچه

به طور یکسان

به طور یکنواخت

به طور یکپارچه

به لحاظ نژادی

به موقع

به موقع بودن

به ناحق

به ندرت

به نظر رسیدن

به هلاکت رساندن

به هم ریختن

به هم پیوستن

به وضوح

به ویژه

به پاداش دهی

به یاد آوردن

به یاد ماندنی

بهبود

بهبود بخشیدن

بهبود یافته

بهبودی

بهت زیاده

بهتر

بهتر شدن

بهترین

بهداشت

بهداشت شناس

بهداشتی

بهره بردن

بهره وری

بهینه

بهینه سازی

بهینه کردن

بو

بو دار

بو کردن

بودجه ای

بودجه بندی کردن

بودن

بورسیه

بوسیدن

بوفور

بوق زدن

بوق زنی

بومی

بومی بودن

بوهمیایی

بوکسور

بوی بد

بوی بد دادن

بوی زدایی

بوی مشک

بوی کپک

بوییدن

بچگانه

بی آبرو

بی آبرو کردن

بی آرایش

بی آزاری

بی آلایش

بی ابرو

بی اثر

بی اثر کردن

بی اثری

بی احترام

بی احترامی

بی احترامی آمیز

بی احترامی کردن

بی احتیاط

بی احتیاطانه

بی احتیاطی

بی احساس

بی احساسی

بی اختیار گفتن

بی اخلاقانه

بی ادب

بی ادبانه

بی ادبی

بی ادعا

بی ارتباطی

بی ارزش

بی ارزشانه

بی ارزشی

بی اساس

بی اساسی

بی اشتها

بی اشتیاق

بی اصول

بی اطلاع

بی اطمینان

بی اعتبار

بی اعتبار کردن

بی اعتباری

بی اعتراض

بی اعتقاد

بی اعتماد

بی اعتماد به نفس

بی اعتمادی

بی اعتمادی کردن

بی اعتنا

بی اعتنایی

بی اعلام

بی الهام

بی امضا

بی امید

بی انسانی

بی انصافی

بی انضباط

بی انگیزه

بی اهمیت

بی اهمیتی

بی اهمیتی سازی

بی باور

بی باوری

بی باک

بی باکی

بی بیان

بی تاب

بی تاثیر

بی تاثیر و ضعیف

بی تاریخ

بی تجربه

بی تجربگی

بی تحرکی

بی تدبیری

بی تردید

بی ترس

بی ترسی

بی تزلزل

بی تشکر

بی تظاهر

بی تعهد

بی تغییری

بی تفاوت

بی تفاوتی

بی تفکری

بی تمرکز

بی توبه

بی توجه

بی توجهی

بی توجهی کردن

بی ثبات

بی ثباتانه

بی ثباتی

بی ثباتی در پرواز

بی ثمر

بی ثمری

بی جاذبه

بی جان

بی حادثه

بی حال

بی حالی

بی حد

بی حرمت

بی حرمتی

بی حرکت

بی حرکتی

بی حس

بی حس کردن

بی حس کننده

بی حساب

بی حسی

بی حمایت

بی حوصله

بی حیا

بی خانمان

بی خبر

بی خبری

بی خسارت

بی خستگی

بی خطر

بی خلاق

بی خواب

بی خود

بی خود بودن

بی خیال

بی دردی

بی دغدغه

بی دفاع

بی دفاع و بی احتیاط

بی دفاعی

بی دقت

بی دقتی

بی دلیل

بی دلیل بودن

بی دهن

بی ربط

بی ربطی

بی رحم

بی رحمانه

بی رحمی

بی رقیب

بی رنگ

بی رنگی

بی روح

بی روحی

بی ریسک

بی زبان

بی زبانی

بی زحمت

بی زمان

بی زمانه

بی زمانی

بی سابقه

بی ستونی

بی سلاح کردن

بی سن

بی سواد

بی سوادی

بی سوادی عددی

بی شتاب

بی شرم

بی شرمانه

بی شرمی

بی شمار

بی شکل

بی صادق

بی صبر

بی صبری

بی صدا

بی صدا حرکت کردن

بی صدمه

بی صرفه

بی صورت

بی ضابطه

بی ضرر

بی طرف

بی طرفانه

بی طرفی

بی طعم

بی ظرافت

بی ظرافتی

بی عدالتی

بی عرضگی

بی علاقه

بی علاقه کردن

بی علاقگی

بی عیب

بی عیب بودن

بی فایده

بی فایده بودن

بی فرمی

بی فشار

بی فهم

بی فکر

بی فکرانه

بی فکری

بی قانون

بی قانونی

بی قدر

بی قدرت

بی قدرتی

بی قرار

بی قراری

بی قید

بی قید و شرط

بی قیمت

بی لیاقتی

بی مادی

بی مبالاتی

بی محابا

بی محتوا

بی مخالف

بی مراسم

بی مروت

بی مزاحم

بی مزه

بی مزه بودن

بی مسئولیت

بی مسئولیتی

بی معنایی

بی معنی

بی مغز

بی مغزی

بی مقام

بی ملاحظه

بی ملاحظگی

بی مهری

بی مو

بی موقع

بی موقعی

بی میل

بی میلی

بی نام

بی نامی

بی نتیجه

بی نزاکتی

بی نشانه

بی نظم

بی نظمی

بی نظمی ایجاد کردن

بی نظیر

بی نفس

بی نقص

بی نمایان

بی نهایت

بی نهایت کوچک

بی نهایتی

بی هدف

بی هدفانه

بی هدفی

بی هماهنگی

بی همتا

بی همدردی

بی هنر

بی هوش

بی هوشی

بی هویتی

بی هیجان

بی وزن

بی وزنی

بی وفا

بی وفایی

بی وقفه

بی ویژگی

بی پابند

بی پاسخ

بی پاسخ گویی

بی پاسخگویی

بی پایان

بی پایانی

بی پرده

بی پرده گویی

بی پروا

بی پروازی

بی پروایی

بی پشمی

بی پشیمانی

بی پناهی

بی پول

بی پیرایه

بی چاره

بی چهرگی

بی چون و چرا

بی کران

بی کس کردن

بی کفایتی

بی کلام

بی کلامی

بی کمک

بی کیفیت

بی کیفیتی

بی گناه

بی گناهی

بیان

بیان مجدد

بیان کردن

بیان گر

بیان گرایی

بیانگر

بیانی

بیانیه مخالف

بیدار

بیدار بودن

بیدار شدن

بیدار کردن

بیدارانه

بیداری

بیرحم

بیرون کردن

بیرونی

بیرونی سازی

بیزار بودن

بیش از حد

بیش از حد برآشفته

بیش از حد بزرگ

بیش از حد بلندپرواز

بیش از حد تخمین زدن

بیش از حد حساس

بیش از حد رایج

بیش از حد ساده سازی

بیش از حد ستایش شده

بیش از حد محافظه کار

بیش از حد محتاط

بیش از حد مشتاقانه

بیش از حد واجد شرایط

بیش از حد پرشور

بیش از حد کار کرده

بیش حساس

بیش فعال

بیش مصرفی

بیشتر

بیشتر اوقات

بیشتر عمر کردن

بیشتر غمگین

بیشتر وزن داشتن

بیشترین

بیشترین سرگرم کننده

بیشعورانه

بیشینه سازی

بیضوی

بیضی

بیقرار بودن

بیمار

بیمار کردن

بیماری

بیماری سفر هوایی

بیماری پذیری

بیمه

بیمه کردن

بیمه گذاری

بین المللی

بین دپارتمانی

بین فردی

بینایی سنج

بینش

بینندگان

بینی

بینی بودن

بینی گرفته

بیهوده

بیهودگی

بیهوش شدن

بیهوشی

بیهوشی شناس

بیچارگی

بیکار

بیکاری

بیگانه

بیگانه وار

بیگانه کردن

بیگانگی