معنی 系统地
系统地
به طور سیستمی، به صورت سیستماتیک
دیکشنری چینی به فارسی
واژههای مرتبط با 系统地
总统地
总统地
بِه طُورِ ریاسَتی، سَرزَمین ریاسَت جُمهوری
دیکشنری چینی به فارسی
传统地
传统地
بِه طُورِ مَرسوم، بِه طُورِ سُنَّتی
دیکشنری چینی به فارسی
无系统地
无系统地
بی نَظم، غِیرِ سیستِماتیک
دیکشنری چینی به فارسی
系统化
系统化
نِظَام بَندی، سیستِماتیک کَردَن
دیکشنری چینی به فارسی
系统的
系统的
سیستِماتیک
دیکشنری چینی به فارسی