معنی 破旧的
破旧的
پریشان، کهنه، فرسوده، ویران، بدوی، پاره شده
دیکشنری چینی به فارسی
واژههای مرتبط با 破旧的
破壊的
破壊的
اِختِلال زایی، مُخَرِّب
دیکشنری ژاپنی به فارسی
怀旧的
怀旧的
اَفسُردِه، نُوستالژیک
دیکشنری چینی به فارسی
最破旧的
最破旧的
کُهنِه تَرین، کَثیف تَرین
دیکشنری چینی به فارسی
陈旧的
陈旧的
قَدیمی، کُهنِه
دیکشنری چینی به فارسی
破裂的
破裂的
گُسَستِه، تَرَک خُوردِه
دیکشنری چینی به فارسی
破碎的
破碎的
فَرسودِه، شِکَستِه
دیکشنری چینی به فارسی
破烂的
破烂的
پارِه پارِه، پارِه پارِه شُدِه
دیکشنری چینی به فارسی
破旧地
破旧地
بِه طُورِ فَرسودِه، فَرسودِه، پوسیدِه
دیکشنری چینی به فارسی
旧的
旧的
کُهنِه، قَدیمی
دیکشنری چینی به فارسی