معنی 抱怨的
抱怨的
شاکی، شکایت کردن، ناله دار، نالان
دیکشنری چینی به فارسی
واژههای مرتبط با 抱怨的
抱怨地
抱怨地
بِه طُورِ شِکایَت آمیز، با شِکایَت، با نالِه و شِکایَت
دیکشنری چینی به فارسی
不抱怨的
不抱怨的
بی اِعتِراض، شاکی نیست
دیکشنری چینی به فارسی
抱怨
抱怨
شِکایَت، شِکایَت کَردَن، گِلِه کَردَن، زاری کَردَن
دیکشنری چینی به فارسی