معنی 崩溃的
崩溃的
فروریخته، فرو ریخت، واژگون، در حال فروپاشی، آشفته
دیکشنری چینی به فارسی
واژههای مرتبط با 崩溃的
崩塌的
崩塌的
دَر حالِ فُروپاشی، فُرو ریخت
دیکشنری چینی به فارسی
崩溃
崩溃
ریز ریز شُدَن، فُروپاشی، اُفت کَردَن
دیکشنری چینی به فارسی