معنی 小小的
- 小小的
- کوچک
واژههای مرتبط با 小小的
微小的
- 微小的
- بی نَهایَت کوچَک، کوچَک، ریز
极小的
- 极小的
- کوچَک، فُوق العادِه کوچَک
最小的
- 最小的
- حَدِّاَقَلّ، کوچَکتَرین
更小的
- 更小的
- کوچِکتَر
超小的
- 超小的
- بِسیار کوچَک، فُوق العادِه کوچَک
较小的
- 较小的
- جُزئی، کوچَکتَر
小雨的
- 小雨的
- بارانی، باران خَفیف
小心的
- 小心的
- اِحتیاطی، مُراقِب باشید، مُحتاط
小巧的
- 小巧的
- حَجمِ کوچَک، فِشُردِه