معنی 宠坏的
宠坏的
پرورش یافته، خراب شده
دیکشنری چینی به فارسی
واژههای مرتبط با 宠坏的
毁坏的
毁坏的
ویران، خَراب شُدِه، ویران شُدِه، خَرَاب
دیکشنری چینی به فارسی
宠爱的
宠爱的
مِهروَرز، مُتِنَعِّم
دیکشنری چینی به فارسی
坏的
坏的
خَرَاب، بَد
دیکشنری چینی به فارسی