معنی 典型的
典型的
مثال زدنی، معمولی، نمونه وار
دیکشنری چینی به فارسی
واژههای مرتبط با 典型的
典型的な
典型的な
نِمونِه وار، مَعمولی
دیکشنری ژاپنی به فارسی
典型性
典型性
مَعمولِیَت، مَعمولی بودَن
دیکشنری ژاپنی به فارسی
典型性
典型性
مَعمولِیَت، مَعمولی بودَن
دیکشنری چینی به فارسی
典型地
典型地
بِه طُورِ کامِل، بِه طُورِ مَعمول
دیکشنری چینی به فارسی
原型的
原型的
نِمونِه ای، نِمونِه اَوَّلیِّه
دیکشنری چینی به فارسی
微型的
微型的
مینی، مینیاتوری
دیکشنری چینی به فارسی
非典型的
非典型的
غِیرعادّی، غِیرِ مَعمول، غِیرِ ویژِگى
دیکشنری چینی به فارسی