معنی 使变硬
使变硬
سخت کردن، سفت شدن
دیکشنری چینی به فارسی
واژههای مرتبط با 使变硬
使变黑
使变黑
سیاه کَردَن
دیکشنری چینی به فارسی
使变软
使变软
نَرم کَردَن، بَرایِ نَرم شُدَن
دیکشنری چینی به فارسی
使变窄
使变窄
تَنگ کَردَن، باریک
دیکشنری چینی به فارسی
使变白
使变白
سِفید کَردَن
دیکشنری چینی به فارسی
使变厚
使变厚
ضَخیم کَردَن، ضَخیم تَر کَردَن
دیکشنری چینی به فارسی
变硬
变硬
سَخت کَردَن، سِفت شُدَن
دیکشنری چینی به فارسی