معنی 习惯性的
习惯性的
عادّی، معمولی
دیکشنری چینی به فارسی
واژههای مرتبط با 习惯性的
习惯性地
习惯性地
بِه طُورِ اِصطِلاحی، اَز رویِ عادَت، بِه طُورِ عادّی
دیکشنری چینی به فارسی
习惯的
习惯的
مَعمولی، عادَت کَردِه
دیکشنری چینی به فارسی
习惯性
习惯性
عادّی بودَن، مَعمولی
دیکشنری چینی به فارسی