معنی 不断地
不断地
به طور مداوم، دائماً
دیکشنری چینی به فارسی
واژههای مرتبط با 不断地
不利地
不利地
بِه طُورِ مَنفی، بِه طُورِ مُضِرّ، نامَطلوبانِه، بِه طُورِ نامَطلوب
دیکشنری چینی به فارسی
不便地
不便地
بِه طُورِ ناراحَت کُنَندِه، ناخُوشایَند
دیکشنری چینی به فارسی
不久地
不久地
بِه زودی
دیکشنری چینی به فارسی
不变地
不变地
بِه طُورِ هَمیشِگی، مُدَام، بِه طُورِ تَغییر ناپَذیر
دیکشنری چینی به فارسی
不幸地
不幸地
بِدونِ شانس، مُتِأَسِّفانِه، بَدبَختانِه
دیکشنری چینی به فارسی
不安地
不安地
بی قَرار، با ناراحَتی
دیکشنری چینی به فارسی
不同地
不同地
بِه طُورِ مُتِفاوِت، مُتِفاوِت
دیکشنری چینی به فارسی
诊断地
诊断地
اَز نَظَرِ تَشخیصی، مَحَلّ تَشخیص
دیکشنری چینی به فارسی
不足地
不足地
بِه طُورِ ناکافی
دیکشنری چینی به فارسی