جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ہوش مندی

گوشتمندی

گوشتمندی
دارا بودن گوشت، فربهی چاقی، پیکر داری تجسم جسم داشتن
گوشتمندی
فرهنگ لغت هوشیار

خوش منشی

خوش منشی
خوش طبعی. فکیهه. لاغ. فکاهت. مزاح. شوخی. بذله گویی. هزاله. مطایبه. نشاط. سرور. فرح. انبساط. (یادداشت مؤلف) :
چون دل باده خوار گشت جهان
با کروژ و نشاط و خوش منشی.
خسروی.
پس خویشتن تسلیم کرد و آن... هدف کرده و بخوش منشی شربت آن ضربت نوش کرد. (تاریخ بیهق) ، تسلیم در اصطلاح حکمت مدنی. (از نفایس الفنون)
لغت نامه دهخدا

گوشتمندی

گوشتمندی
حالت و کیفیت گوشتمند. گوشتناکی. پرگوشتی. فربهی، صاحب جسم حیوانی بودن: آنان که ازخون نیستند و نه از خواست گوشتمندی و نه از شهوت مرد بلی از خدا زاینده شدند. (ترجمه دیاتسارون ص 6)
لغت نامه دهخدا

هوشمندی

هوشمندی
باهوش بودن: بالای سرش ز هوشمندی می تافت ستاره بلندی، عاقلی بخردی
هوشمندی
فرهنگ لغت هوشیار