جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ہموار

هموار

هموار
صاف، مسطح، کنایه از موافق، مناسب، برابر، یکسان
هموار رفتن: نرم و آهسته رفتن
هموار کردن: مسطح کردن، تحمل کردن، برای مِثال این درد نه دردی ست که بیرون رود از دل / این داغ نه داغی ست که هموار توان کرد (صائب - لغت نامه - هموار کردن)
هموار
فرهنگ فارسی عمید

هموار

هموار
آنچه قسمتهای مختلف آن در یک سطح باشد از زمین و جز آن، هم سطح، برابر، یکسان
فرهنگ لغت هوشیار

موار

موار
شتر آسان سیر و تیزرو. (آنندراج). و رجوع به مواره شود
لغت نامه دهخدا