جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ہم آہنگ

ہم آہنگی

ہم آہنگی
واج آرایی، هارمُونی، هَمگون سازی، هَم زیستی، هَماهَنگی، هَمبَستِگی، سازِگاری، تَطَابُق، هَم دِلی، تَنَاسُب، هَمگَرایی، هَمسان سازی، هَمگِن سازی، هَم نِشینی، هَمگام سازی، اِنسِجام
دیکشنری اردو به فارسی

هم آهنگ

هم آهنگ
موافق، متحد، دو یا چند صدا که با هم توافق و تناسب داشته باشد
هم آهنگ
فرهنگ فارسی معین

دم آهنگ

دم آهنگ
آنکه بسختی نفس می کشد. (ناظم الاطباء). دم آهنج. رجوع به دم آهنج شود
لغت نامه دهخدا

هم آهنگ

هم آهنگ
دمساز. هم آواز. موافق. (یادداشت مؤلف). دو تن که یک اندیشه و یک آهنگ دارند:
که چندان سپه کرد آهنگ من
هم آهنگ این نامدار انجمن.
فردوسی.
در این پرده با آسمان جنگ نیست
که این پرده با کس هماهنگ نیست.
نظامی.
در این پرده گر سازگاری کنی
هم آهنگ را به که یاری کنی.
نظامی.
گر سیاه است و هم آهنگ تو است
تو سفیدش خوان که همرنگ تو است.
مولوی
لغت نامه دهخدا