جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وفد

وفد

وفد
جمع وافد. کسی یا گروهی که برای رسانیدن پیام نزد شاه بروند، پیام آوری، رسالت
وفد
فرهنگ فارسی معین

وفد

وفد
پیام بردن نزد کسی
جماعت، گروه
جمعِ واژۀ وافد، کسانی که برای رساندن پیغام به جایی می روند، رسولان، وارد شوندگان، در آینده ها
بالای کوه
وفد
فرهنگ فارسی عمید

وفد

وفد
جَمعِ واژۀ وافد، به معنی آینده و به رسولی آینده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به وفد و وفود شود
لغت نامه دهخدا

وفد

وفد
وفود. جَمعِ واژۀ وافد، به معنی آینده و به رسولی آینده. (اقرب الموارد) (المنجد) (منتهی الارب) (غیاث اللغات). گروه که به نزدیک سلطان روند جهت مهمی. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی)
لغت نامه دهخدا

افد

افد
شتابیدن، درنگیدن از واژگان دو پهلوست (اضداد)، نزدیکی مرگ عجیب شگفت آور
فرهنگ لغت هوشیار