جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نظرانداز

نظر انداز

نظر انداز
چشم انداز، نگرنده منظر منظره: فلان عمارت نظر انداز خوبی دارد
نظر انداز
فرهنگ لغت هوشیار

خارانداز

خارانداز
خارپشت، خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی، تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسگُر، اُسغُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
خارانداز
فرهنگ فارسی عمید

بارانداز

بارانداز
بخشی از ساحل یا بندرگاه که کشتی ها بار خود را آنجا بر زمین گذارند، جایی که کاروان فرود می آید
فرهنگ فارسی معین

بارانداز

بارانداز
جای بار انداختن، قسمتی از ساحل یا بندرگاه که در آنجا کشتی ها بارهای خود را خالی می کنند، بارافکن، جایی که کاروان فرود بیاید
بارانداز
فرهنگ فارسی عمید