نصیحت گوی. اندرزگو. که پند دهد. که بخوبی و صلاح وصواب راهنمائی کند. ناصح خیرخواه مشفق: اگر مراد نصیحت کنان من این است که ترک دوست بگویم تصوری است محال. سعدی. هر که به گفتار نصیحت کنان گوش ندارد بخورد گوشمال. سعدی. من از کجا و نصیحت کنان بیهده گوی حکیم را نرسد کدخدائی بهلول. سعدی