معنی نسبتاً
نسبتاً
به طور نسبتی، نسبتاً
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با نسبتاً
نسبتا
نسبتا
تا اندازه ای، کمابیش، به سنجش، تااندازه ای
فرهنگ واژه فارسی سره
نسباً
نسباً
از جهت اصل و نژاد، از لحاظ نسب
فرهنگ فارسی معین
نسبتا
نسبتا
Relatively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نسبتا
نسبتا
relativamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نسبتا
نسبتا
relativamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نسبتا
نسبتا
względnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
نسبتا
نسبتا
относительно
دیکشنری فارسی به روسی
نسبتا
نسبتا
відносно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نسبتا
نسبتا
relatief
دیکشنری فارسی به هلندی