معنی نرم کرنا
نرم کرنا
ملایم کردن، برای نرم شدن، نرم کردن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با نرم کرنا
گرم کرنا
گرم کرنا
گَرم کَردَن، بَرایِ گَرم کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
کرم کرنا
کرم کرنا
رَحمَت کَردَن، لُطفاً
دیکشنری اردو به فارسی
نم کرنا
نم کرنا
مَرطوب کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
نرم کردن
نرم کردن
کوبیدن چیزی، کنایه از رام کردن
فرهنگ فارسی عمید
نرم کردن
نرم کردن
نرم ساختن، یانرم کردن شکم. شکم را روان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نرم کردن
نرم کردن
آرام کردن، کوبیدن، له کردن
فرهنگ فارسی معین
نرم کردن
نرم کردن
Soften
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نرم کردن
نرم کردن
amolecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نرم کردن
نرم کردن
zmiękczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی