جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نحو دان

ناویدان

ناویدان
ناودان. روزوشب گاه وبیگه این باران غافل ازراه آب ناویدان. (سنائی انجمن لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

نقل دان

نقل دان
گزکدان ظرفی که در آن تنقلات و مزه شراب میریختند: بفرمود کارند خوانهای خورد همان نقل دانهای نادیده گرد. (نظامی. لغ. نادیده گرد) و مجلس بزم بیاراستندو نقل دانها (ی) زرین و سیمین و صراحی زرین لطیف نهاده، ظرفی شیشه یی که در دکانهای عطاری و شیرینی فروشی در آن نقل و آب نبات و مانند آن ریزند، طاقچه کوچک که عموما اطرافش گچ بری و نقاشی شده (بمناسبت اینکه در قدیم جای گذاشتن نقل بوده)
فرهنگ لغت هوشیار

نان دان

نان دان
جای نان، صندوق یا سبدی که نان در آن نهند، نان دانی، رجوع به ناندانی شود
لغت نامه دهخدا

ناویدان

ناویدان
ناودان، (از انجمن آرا)، رجوع به ناودان شود:
روز و شب گاه و بیگه این باران
غافل از راه آب ناویدان،
سنائی (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

نفت دان

نفت دان
ظرف نفت. مخزن کوچکی که در آن نفت ریزند، جای نفت در ابزار نفت سوز. مخزن نفت بخاری و چراغ نفتی و امثال آن، ظرفی خرد با لوله ای که بفشار (با آن) نفت بر چرخ خیاطی و لولاهای در و امثال آن پاشند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا