ترجمه ناکارہ به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با ناکارہ
ناکاره
- ناکاره
- آنچه به کار نیاید، بیکاره، از کارافتاده، بی فایده
فرهنگ فارسی عمید
ناکاره
- ناکاره
- بیکاره هیچکاره، سست وبی دست و پا، آنچه که از کارافتاده وبکاری نیاید
فرهنگ لغت هوشیار
ناکار
- ناکار
- آنکه بسبب ضربه یازخمی از کار افتاده صدمه دیده ظسیب رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
ناکار
- ناکار
- در تداول، صدمه دیده، بسختی صدمه دیده، جراحت رسیده و از کار افتاده، آنکه بر اثر ضربه یا زخمی از کار افتاده باشد
لغت نامه دهخدا
باکارا
- باکارا
- فرانسوی هشت و نه گونه ای از منگیا (قمار برهان) نوعی از بازی با ورق که بین یک بانکدار و عده ای بازی کن انجام شود
فرهنگ لغت هوشیار