جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ناظرین

ناظرین

ناظرین
جمع ناظر، کار گزاران ابیشگان ویناگران جمع ناظر. درحالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار

مناظرین

مناظرین
جمع مناظر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
مناظرین
فرهنگ لغت هوشیار

ناظمین

ناظمین
جمع ناظم. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
ناظمین
فرهنگ لغت هوشیار

ناظران

ناظران
دو بیننده به بینندگان آفریننده را نبینی مرنجان دو بیننده را (فردوسی)، اشکراهان تثنیه ناظر: دو بیننده، دو مجرای اشک که از گوشه چشم بجانب بینی فرودآید
فرهنگ لغت هوشیار

ناشرین

ناشرین
جمع ناشر، پراگنشگران پراکنندگان جمع ناشر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار

ناظران

ناظران
دو مجرای دمعه که از گوشۀ چشم به جانب بینی فرود می آید. (ناظم الاطباء). عرقان علی حرفی الانف یسیلان من المؤقین. (اقرب الموارد). دو رگ از سوی بینی. (مهذب الاسماء). نام دو رگ است در عرض بینی
لغت نامه دهخدا

نارین

نارین
مغولی گنج گوهر گنج شاهی خزانه جواهر و زر سرخ که مستقیما تحت نظر سلطان بوده: (درین وقت پادشاه اسلام ضبط آن چنان فرمود که خزانه ها جدا باشد هر آنچ مرصعات بود تمامت بدست مبارک در صندوق نهد چنانکه اگر تصرفی رود فی الحال معلوم گردد... و هر آنچه زر سفید و انواع جامه ها بود که پیوسته خرج کند خزانه داری و خواجه سرایی دیگر را نصب فرموده... خزانه اول را نارین و دوم را بیدون میگفتند)
فرهنگ لغت هوشیار