جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نااہلیت

نااهلی

نااهلی
عدم قابلیت بی استعدادی، منافقی، ناخلفی (فرزند) : (تنهاپسربزرگش راکه از زن اولش بود و خود زندگی جداگانه داشت بعلت بعض حرف نشنویها و نااهلیهاعاق کرده بود)
نااهلی
فرهنگ لغت هوشیار

نااهلی

نااهلی
نااهل بودن. اهلیت نداشتن. بی لیاقتی و ناسزاواری. نداشتن شایستگی، ناخلف بودن، ناکسی. فرومایگی: و اگر دیگری چون رضا (ع) با دیگری بسازد و صلحی کند... آن را بمداهنه وبی حمیتی و نااهلی منسوب سازد. (کتاب النقض ص 365).
گفت هیهات خون خود خوردی
این چه نااهلیست و نامردی.
سعدی (هزلیات).
رجوع به نااهل شود
لغت نامه دهخدا