معنی مہذب
مہذب
مدنی، متمدّن، فرهنگ شده، محترم
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با مہذب
معذب
معذب
رنجیده
فرهنگ واژه فارسی سره
مکذب
مکذب
تکذیب کننده، انکار کننده
فرهنگ فارسی عمید
معذب
معذب
در رنج و عذاب، عذاب شده، شکنجه شده
فرهنگ فارسی عمید
مهذب
مهذب
پاکیزه شده از عیب و نقص، خوش اخلاق، پاکیزه خوی
فرهنگ فارسی عمید
معذب
معذب
در شکنجه کشیده شده، عذاب شده
فرهنگ لغت هوشیار
مکذب
مکذب
دروغگو یا بنده کسی را، بدروغ برانگیزاننده
فرهنگ لغت هوشیار
مهذب
مهذب
پاک کننده از عیوب
فرهنگ لغت هوشیار
معذب
معذب
آزار شده، در رنج و عذاب
فرهنگ فارسی معین
مکذب
مکذب
تکذیب کننده، انکارکننده
فرهنگ فارسی معین