جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با موڑ کر

موش کور

موش کور
در علم زیست شناسی، پستانداری کوچک با پوزۀ باریک، پنجۀ های قوی، چشم های بسیار ریز و ضعیف برای مِثال ز خورشید پنهان شود موش کور / که جهل است با آهنین پنجه زور (سعدی۱ - ۱۱۳)
موش کور
فرهنگ فارسی عمید

مؤاکر

مؤاکر
کشاورز. برزگر که بر نصیب معینی زراعت کند. (از یادداشت لغت نامه). و رجوع به مؤاکره شود
لغت نامه دهخدا

موی آر

موی آر
که موی آرد، که دارای موی شود، که موی بر خود برویاند، (یادداشت مؤلف)، موی دار و پوشیده شده از موی دراز، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

موش کش

موش کش
هر دوا که برای کشتن موش به کار رود. داروی کشندۀ موش. مرگ موش. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

موم گر

موم گر
موم ساز. شمعساز. شماع. (ناظم الاطباء). موم ریز. موم ساز. شماع. شمعریز. (یادداشت مؤلف). و رجوع به موم ریز و شماع شود
لغت نامه دهخدا