ترجمه موبائل به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با موبائل
موبایل
- موبایل
- تلفن همراه، سل فون، دستگاه تلفن قابل حمل بدون سیمی که با استفاده از امواج رادیویی، ارتباط تلفنی بین دو نقطه را برقرار سازد
فرهنگ فارسی معین
موائل
- موائل
- جَمعِ واژۀ مائل. رجوع به مائل شود، جَمعِ واژۀ مائله به معنی زن باتبختر و زن خرامنده. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا