معنی مواصلت کرنا
مواصلت کرنا
ارتباط برقرار کردن، برای برقراری ارتباط
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با مواصلت کرنا
مداخلت کرنا
مداخلت کرنا
مُختَل کَردَن، بَرایِ مُداخِلِه، مُداخِلِه کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی