ترجمه مواصلاتی به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با مواصلاتی
مواصلات
مواصلات
جَمعِ واژۀ مواصله (مواصلت). (از یادداشت مؤلف). رجوع به مواصلت شود
لغت نامه دهخدا
محاصلات
محاصلات
جَمعِ واژۀ محاصل. محصولات. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مفاصلات
مفاصلات
مأخوذ از عربی، مفاصلها وپیوندگاهها. (ناظم الاطباء). و رجوع به مفاصل شود
لغت نامه دهخدا
موالات
موالات
با هم دوستی و پیوستگی داشتن، یاری داشتن، پیروی کردن
فرهنگ فارسی عمید
موالات
موالات
با کسی دوستی و پیوستگی داشتن، پی در پی کردن کاری را، دوستی، پیوستگی: (... و بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در موالات تو صافی تر گشت) (کلیله. مصحح مینوی. 32)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.