معنی مفروضی
- مفروضی
- فرضی، فرضیّه
واژههای مرتبط با مفروضی
مفروضه
- مفروضه
- مونث مفروض، جمع مفروضات
مفروضہ
- مفروضہ
- فَرضیِّه، فَرض، فَرضیِّه سازی
مقروضی
- مقروضی
- وام داری و قرض و وام و دین. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود
مفروضه
- مفروضه
- تأنیث مفروض. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مفروض شود
مفروض
- مفروض
- واجب و فریضه کرده
مفروض
- مفروض
- واجب کرده شده، فرض شده
مفروض
- مفروض
- فرض شده، واجب
مفروض
- مفروض
- Supposed
مفروض
- مفروض
- suposto
