معنی مفاہمت
مفاہمت
آشتی
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با مفاہمت
مقاومت
مقاومت
پایداری، ایستادگی، ایستاده گری
فرهنگ واژه فارسی سره
مزاحمت
مزاحمت
دست و پا گیری
فرهنگ واژه فارسی سره
مشاتمت
مشاتمت
یکدیگر را دشنام دادن
فرهنگ فارسی عمید
مفارقت
مفارقت
جدا شدن از هم، جدایی و دوری
فرهنگ فارسی عمید
مفادات
مفادات
سربها دادن و کسی را آزاد کردن، فدیه
فرهنگ فارسی عمید
ملاطمت
ملاطمت
به یکدیگر سیلی زدن، به هم تپانچه زدن
فرهنگ فارسی عمید
ملایمت
ملایمت
با نرمی رفتار کردن، سازگاری و خوش رویی
فرهنگ فارسی عمید
مزاحمت
مزاحمت
تنگ گرفتن بر کسی، اذیت کردن، انبوهی کردن
فرهنگ فارسی عمید
مساهمت
مساهمت
هم بهره شدن با کسی، انبازی در بهره و نصیب
فرهنگ فارسی عمید