معنی معذور کرنا
معذور کرنا
معلولیت دادن، فلج کردن، آسیب رساندن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با معذور کرنا
محصور کرنا
محصور کرنا
مَحصور کَردَن، مُحاصِرِه کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
مجبور کرنا
مجبور کرنا
وادار کَردَن، مَجبور کَردَن، اِجبار کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
معزول کرنا
معزول کرنا
عَزل کَردَن، بَرایِ سَرنِگونی
دیکشنری اردو به فارسی
منظور کرنا
منظور کرنا
مُعتَبَر شِناختَن، بَرایِ تَصوِیب، تَصوِیب کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
عبور کرنا
عبور کرنا
عُبور کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی