معنی مشق کرنا
مشق کرنا
تمرین کردن، برای تمرین
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با مشق کرنا
خشک کرنا
خشک کرنا
خُشک کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
غرق کرنا
غرق کرنا
غَرق کَردَن، غَرق شُدَن، غوطِه وَر کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
مست کرنا
مست کرنا
مَست کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
مذاق کرنا
مذاق کرنا
شوخی کَردَن، مَسخَرِه کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
مدد کرنا
مدد کرنا
کُمَک کَردَن، بَرایِ کُمَک کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
محو کرنا
محو کرنا
مَشغول کَردَن، بَرایِ پاک کَردَن، جَذب کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
گشت کرنا
گشت کرنا
گَشت زَدَن، گَشت زَنی
دیکشنری اردو به فارسی
نقش کرنا
نقش کرنا
حَکّاکی کَردَن، کَندِه کاری کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
نشر کرنا
نشر کرنا
پَخش کَردَن، پَخش، پَخش تِلِویزیونی کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی