ترجمه مزیدار به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با مزیدار
زمیدار
- زمیدار
- زمین دار که مرزبان باشد. (آنندراج). زمین دار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مازیار
- مازیار
- اورا مزدایار، پسر قارون فرمانروای طبرستان، پسر قارون، از سپهبدان مازندران در قرن سوم که علیه خلیفه بغداد شورش کرد
فرهنگ نامهای ایرانی
یزدیار
- یزدیار
- نام پدر دستور بهمنیار از موبدان کرمان در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی