ترجمه مرکب کرنا به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با مرکب کرنا
مرکب کردن
- مرکب کردن
- آمیزاندن آمیخته کردن ترکیب کردن آمیختن: گل اندر گل مرکب کرد بوی باد نوروزی چو از گل گل پدید آمد گلستان چون گلستان شد، (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
مرکب کردن
- مرکب کردن
- ترکیب کردن. ترکیب نمودن. بهم آمیختن:
خزینه آب و آتش گشت بر گردون که پنداری
ز خشم خویش و از رحمت مرکب کرد یزدانش.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا