جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مداخلت کرنا

مداخلت کردن

مداخلت کردن
داخل شدن در امری. درآمدن در کاری. اقدام به کاری: چنانکه در طبایع مرکب است هر کسی برای خویش در مهمات مداخلت کردی. (کلیله و دمنه) ، درآمدن در کاری که ظاهراً مربوط به شخص نیست. دخالت کردن در روابط بین دو تن یا دو دسته
لغت نامه دهخدا