محنت صعب محنت صعب آذرنگ ز فرزند بر جان وتنت آذرنگ - تو از مهر او روز و شب چون نهنگ (ابو شکور) تا کی ام از چرخ رسد آذرنگ - تا کی از این گونه چون با درنگ (مسعود سعد سلمان) فرهنگ لغت هوشیار
محال طلب محال طلب آنکه کارهای ناشدنی و دشوار یا امور ناصواب بجوید: اتفاق افتاد که او با زنی دراززبان کاهل محال طلب درمانده بود و او را طلاق داد. (تاریخ بیهق) لغت نامه دهخدا