جدول جو
جدول جو

معنی محنت سے

محنت سے
با زحمت، با کار سخت، با پشتکار، با کوشش، پرزحمت، به طور طاقت فرسا، به طور دقیق و آگاهانه، به طور جدّی
دیکشنری اردو به فارسی

واژه‌های مرتبط با محنت سے

محبت سے

محبت سے
عاشِقانِه، با عِشق، با مَحَبَّت، با عِشق و عَلاقِه، با عَلاقِه، بِه طُورِ مِهرَبانانِه
دیکشنری اردو به فارسی

محنت سرا

محنت سرا
محنت کده. محنت آباد. خانه غم و اندوه. غمکده. ماتمکده. عزاخانه:
هر که آمد هر که آید بگذرد
این جهان محنت سرائی بیش نیست
دیگران رفتند و ما هم می رویم
کیست کو را منزلی در پیش نیست.
شیخ احمد جام (ژنده پیل).
درست گوئی صدرالزمان سلیمان بود
صبا چو هدهد و محنت سرای من چو سبا.
خاقانی.
چند نالی چند از این محنت سرای زاد و بود
کز برای رأی تو شروان نگردد خیروان.
خاقانی.
جهان چیست محنت سرائی در او
نشسته دو سه ماتمی روبرو
جگرپاره ای چند بر خوان او
جگرخواره ای چند مهمان او.
؟
، کنایه از دنیاست:
فلک کو دیرمهر و زودکین است
در این محنت سرا کار وی این است.
جامی
لغت نامه دهخدا

محنت بر

محنت بر
برنده و زایل کننده محنت. غم زدا. اندوه بر:
بیا ساقی آن می که محنت بر است
به چون من کسی ده که محنت خور است.
نظامی
لغت نامه دهخدا

محنت کش

محنت کش
رنجدیده، رنجکش، غم پرور، محنت بر، محنت پرور، محنت خور، محنت دیده، محنت زده، محنت روزی، محنتی
فرهنگ واژه مترادف متضاد