ترجمه مثبتیت به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با مثبتیت
مثبتین
- مثبتین
- جمع مثبت، پرو هانندگان آگارندگان جمع مثبت در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : ادله مثبتین مکان
فرهنگ لغت هوشیار
مثبجین
- مثبجین
- جمع مثبج در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
مسبتات
- مسبتات
- جَمعِ واژۀ مُسبِّته. داروهای منوم و مسکن. (ناظم الاطباء). رجوع به مسبّت شود
لغت نامه دهخدا
مستبیت
- مستبیت
- نعت فاعلی از استباته، فقیر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به استباته شود
لغت نامه دهخدا
تثبیت
- تثبیت
- ثابت کردن، پابرجا ساختن، برقرار گردانیدن، پایدار کردن
فرهنگ فارسی عمید
مثبته
- مثبته
- مثبته در فارسی مونث مثبت هایی، پایدار مونث مثبت: تمایلات مثبته انسانی
فرهنگ لغت هوشیار