ترجمه متناسبی به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با متناسبی
متناسبین
متناسبین
جمع متناسب، هم ویمندان جوران جمع متناسب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
متناسبه
متناسبه
مؤنث متناسب: و بر سطح دیگر انواع و نغمات و اصناف و اصوات و ایقاع نقرات و ازمنۀ متفاوته و متناسبه و... نشان کرد. (سندبادنامه ص 65). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
متناسب
متناسب
کسی یا چیزی که با دیگری نسبت و همانندی داشته باشد، دارای تناسب و هماهنگی، چیزی که اجزای آن با هم هماهنگ باشد، خوش ترکیب
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.