معنی متصل ہونا
متصل ہونا
مجاورت داشتن، برای اتّصال
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با متصل ہونا
متفق ہونا
متفق ہونا
تَوَافُق داشتَن، مُوافَقَت کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
متعلق ہونا
متعلق ہونا
مَربوط بودَن، مُرتَبِط باشَند
دیکشنری اردو به فارسی
مکمل ہونا
مکمل ہونا
کامِل بودَن، کامِل شُدَن
دیکشنری اردو به فارسی