معنی مبہم
مبہم
مبهم
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با مبہم
مبهم
مبهم
دو پهلو، پوشیده، پیچیده، سربسته
فرهنگ واژه فارسی سره
مبرم
مبرم
بی مزه گویِ ملامت آور
فرهنگ فارسی عمید
مبسم
مبسم
دندان پیشین، کنایه از لب و دهان
فرهنگ فارسی عمید
مبرم
مبرم
شدید، محکم، ثابت، قاطع، استوار شده
فرهنگ فارسی عمید
مبهم
مبهم
نامشخص، نامعلوم، ویژگی کار مشکل و پیچیده، پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
مبذم
مبذم
توانا پر توان
فرهنگ لغت هوشیار
مبهم
مبهم
دربسته، بیهوش، کار فرو بسته
فرهنگ لغت هوشیار
مبسم
مبسم
دندان پیشین
فرهنگ لغت هوشیار
مبزم
مبزم
دندان
فرهنگ لغت هوشیار