جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مایوس کن

مایوس کردن

مایوس کردن
نومید کردن دلسرد کردن نا امید کردن نومید ساختن
مایوس کردن
فرهنگ لغت هوشیار

مایوس شدن

مایوس شدن
نومید شدن امید بر گرفتن نا امید گردیدن نومید شدن: محمود را آبله بر آمد... پس بر کیارق را نیز آبله بر آمد چندانکه از حیات او مایوس شدند
فرهنگ لغت هوشیار

همایون کن

همایون کن
آنکه سبب شکوه و فرّ چیزی باشد:
همایون کن تاج و گاه و سریر
فرودآمد از تاجگاه سریر.
نظامی
لغت نامه دهخدا

مایوس کردن

مایوس کردن
نومید کردن، ناامید کردن، محروم ساختن، وازده کردن، ناکام کردن
متضاد: امیدوار کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

مایوسین

مایوسین
جمع مایوس، نومیدان جمع مایوس در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار