ترجمه گیلے به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با گیلے
گیلی
- گیلی
- از مردم گیلان، گیلانی
نوعی اسب خوب منسوب به گیلان
تهیه شده از گیل، نمدی، برای مِثال چو شب گیل شد در گلیم سیاه / وُرا زرد گیلی سپر گشت ماه (اسدی - ۲۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
گیلو
- گیلو
- قسمت بالای دیوار در زیر سقف که بر آن نقاشی و گچ بری کنند
فرهنگ فارسی عمید
گیلو
- گیلو
- کیلوئی، قسمت فاصله ما بین طاق و عمارت و دیوار که بر آن نقاشی و گچبری کنند و بمنزله گلوی طاق و سقف است و هنوز هم بهمین عبارت در زبان عموم هست
فرهنگ لغت هوشیار