جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گونجنا

خونجان

خونجان
نام قریتی بوده است به اصفهان. (از معجم البلدان) (از انساب سمعانی) (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

کونجان

کونجان
دیهی است ازولایت اعلم همدان و فخرالدین ابراهیم بن بزرجمهر عراقی شاعر از آنجاست. (از تاریخ گزیده چ اروپا ص 822)
لغت نامه دهخدا

گونیان

گونیان
دهی است از دهستان بالا شهرستان اردستان، واقع در 15هزارگزی جنوب باختر اردستان و 9هزارگزی باختر شوسۀ اردستان به اصفهان، کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 227 تن است، آب آن از قنات تأمین میشود، محصول آن غلات و خشکبار و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

گوزکنا

گوزکنا
یعنی جوز زمین، چه کنا به معنی زمین هم آمده است، و آن چیزی است که به هندی داتوره و عوام تاتوله و به عربی جوز ماثل و جوز ماثم و جوز ماثار و جوز مائل و جوز مقاتل و جوززب گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا

گندنا

گندنا
تره، گیاهی دوساله با برگ های دراز و تاخورده فاقد ساقه است و جزء سبزی های خوردنی به صورت خام مصرف می شود، در پختن خوراک های سبزی دار نیز به کار می رود، ویتامین B و C و آهن دارد، ملین است و دستگاه هاضمه را تقویت می کند
گندنای کوهی: در علم زیست شناسی فراسیون
گندنا
فرهنگ فارسی عمید

ونجنک

ونجنک
رِیحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاهِ سپَرَغم، اِسپَرغَم، شاهِ سپَرَم، اِسفَرغَم، شاه پَرَم، سِپَرَم، شاه اِسپَرَم، نازبو، سِپَرهَم، اِسفَرَم، شاه اِسپَرغَم، اِسپَرَم، سِپَرغَم، ضَیمُران، شاسپَرَم، ضَومُران برای مِثال ونجنک را همی نمونه کند / زیر هامون به زلف ونجنکی (خسروی - شاعران بی دیوان - ۱۸۲)
ونجنک
فرهنگ فارسی عمید