جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گول میز

گوز مغز

گوز مغز
مغز گردو مغز گردکان: تفشیله گوشت و گندنا و گشنیز و گوز مغز درهم کنند
فرهنگ لغت هوشیار

گول گیر

گول گیر
آنکه گول و نادان را گرفتار سازد، آنکه دیگری را احمق پندارد، آنچه احمق را باشتباه اندازد: کی شود محجوب ادراک بصیر زین سببهای حجاب گول گیر. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار

چول ریز

چول ریز
از قرای ناحیه رستم ازنواحی فارس است، (جغرافیای مفصل غرب ایران ص 289)
لغت نامه دهخدا

خون میز

خون میز
نام مرضی است که در گاو و گوسفند پدید آید، خون شاش، در نهاوند این مرض را ’خون میز’ و در اصفهان ’شکاری’ و در خراسان ’سپرزی’ و در کرج ’خون شاش’ می نامند، اسبل تو، زهره تو، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

گوله مز

گوله مز
دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه. واقع در 8000 گزی شمال خاوری ارومیه و 5000گزی شمال شوسۀ ارومیه به کلمانخانه. جلگه، و هوای آن معتدل است و سکنۀ آن 275 تن است. آب آن از چشمۀ وقانلی گول و محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوبات و کشمش است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنها جوراب بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

گول گیر

گول گیر
که گول را گیرد، که نادان را گرفتار سازد، ابله فریب، که گول را گرفتار کند، که گول پندارد، که نادان انگارد، که احمق تصور کند، نادان فریب، که ساده لوح را بفریبد:
پس نظر کرد آن سلیمان سوی تخت
گفت آری گول گیری ای درخت،
مولوی،
بوی صدق و بوی کذب گول گیر
هست پیدا از نفس چون مشک و سیر،
مولوی،
کی شود محجوب ادراک بصیر
زین سببهای حجاب گول گیر،
مولوی
لغت نامه دهخدا