کبوجیه. مسعودی در مروج الذهب (چ قاهره ج 1 ص 98) قنوج ضبط کرده. قنوج هم در اصل قبوج بوده، تردیدی نیست که ’ب’ از اشتباه کاتب مبدل به ’ن’ گشته است و قبوج هم معرب کبوج است. (تاریخ ایران باستان ج 1 صص 478- 479). رجوع به کبوجیه شود
کلو را گویند که قرص نان روغنی بزرگ باشد. (برهان). کلیچۀ بزرگ. (آنندراج). قرص کلو که نان روغنی بزرگ باشد. (ناظم الاطباء). کلیچه. کلیجه. کلوچه. (فرهنگ فارسی معین) : نه آن طفلم که از شیرین زبانی به خرمایی کلوجم را ستانی. نطامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 310). ، نان ریزه شده را هم می گویند. (برهان). خرده نان. (ناظم الاطباء) ، خاییدن و چاویدن چیزی که در هنگام چاویدن از آن صدا برآید مانند قند و نبات و نان خشک. (آنندراج). و کلوجیدن مصدر آن است. (آنندراج). کلوچ. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلوچ و کلوجیدن و کلوچیدن شود، بدل و عوض. (آنندراج) (انجمن آرا). و رجوع به کلوچ شود